Wednesday, March 14, 2007



توپونيم هاي سلماس

دکتر توحید ملک زاده

tohidmelikzade@yahoo.com

توضيح: مطلب ذيل عينا از فصل دوم کتاب ارزشمند ((تاريخ ده هزار ساله سلماس و غرب آذربايجان)) نوشته مورخ و پژوهشگر نامی آذربايجان آقای دکتر ((توحيد ملک زاده)) اخذ شده است. اهميت و دليل انتشار آن در اينترنت توسط کميته مردمی دفاع از غرب آذربايجان در کاملا علمی و مستند بودن مطالب کتاب فوق الذکر است که در واقع ميتواند پاسخی کاملا علمی باشد برای تجاوزگرانی که چشم طمع بر اراضی سحرانگيز آذربايجان دارند.

ي ترديد يکي از مناسبترين وسيلة شناخت اوضاع فرهنگي و ائتنيکي يک منطقه و در عين حال پيچيده ترين وسايل شناخت آن ، مسألة نام و وجه تسمية مناطق جغرافيايي مي باشد كه بررسي صحيح وجه تسميه از طرفي مي تواند به روشن شدن وضع اقوام در دوره هاي باستان کمک شايان توجه کند و بالعکس تعبير اشتباه مي تواند سبب گمراهي علمي گردد.

نخستين گام در هر تجزيه و تحليل علمي، تعيين معني کلمات است. بالطبع اين امر مستلزم مقايسه و مقابلة کلمات با کلمات ديگر زبانهاي خويشاوند مي باشد،ولي بديهي است نخست بايد مشخص نمود که زبان مورد نظر ما با کدام زبانها قرابت دارد.براي تشخيص اين امر بررسي سوابق تاريخي منطقه و اسناد ومدارک کافي کمک شايان توجه مي کند.در دورة معاصر براي اولين بار کسروي سعي در تحليل اتيمولوژي اسامي جغرافيايي در آذربايجان نمود.ولي از آنجائيکه وي به تاريخ باستان آذربايجان توجهي نداشت و ريشة تمام لغتهاي آذربايجان را فقط وفقط در داخل زبانهاي هند و اروپايي جستجو مي کرد نتوانست به معناي صحيح نام اين مناطق جغرافيايي پي ببرد و
مي گويد:((اگر در آذربايجان هم به نامهاي رودها و کوهها و آباديها بپردازيم يک رشته از آن نامهاييست که معناي روشني ندارد همچون تبريز و خوي و سلماس و اورمي و ويجويه و ليل آوا و الوار و آستارا و اوجان و ارس و ازناب و بسياري مانند اينها[1]. ودر جايي مي نويسد:((ما هيچ مانندگي ميانة آنها با زبان هاي آريان نمي بينيم مانند خوي و سلماس و ارومي و مانند اينها[2])).

از ديگر سو با توجه به عدم بررسي علمي و صحيح اسامي خاص جغرافيايي در آذرايجان شاخه اي از اتيمولوژي (وجه تسميه شناسي)با عنوانFolk etymology (وجه تسمية عاميانه)در اکثر شهرهاي آذربايجان به وجود آمد،که انواع و اقسام وجه تسمية عاميانه و نه علمي در آذربايجان از اين نوع مي باشد. : كسروي با تنقيد اين گونه تاريخ نگاري و بررسي وجه تسميه شهرها و مناطق مي نويسد:

(( اعتراض ما بر مؤلفان اسلام از اين رو است كه بيشتر بلكه همگي شهرهاي ايران و عراق را پديد آورندة پادشاهان دانسته و از قواعد مسلمه پنداشته‌اند كه هر شهري را بايد شهرياري بسازد و برخي پادشاهان بنيادگذاردن ده شهر بيشتر را منسوب كرده اند شگفت تر آنكه برخي مؤلفان فرنگي هم به نوشته‌هاي اين مؤلفان قيمت داده به تقليد از ايشان سااختن برخي شهرها را به پادشاهان منسوب مي سازند))[3]

شهر سلماس نيز از اين روش بررسي ناصحيح و غير عملي برکنار نمانده و وجه تسمية عاميانه هاي زير گوياي اين موضوع مي باشد.

نگاهي به وجه تسميه هاي عاميانة سلماس:

الف)جمعي معتقدند که نام اين شهر بدين علت سلماس شد:فردي به نام ((سليم))در روزگاران قديم حاکم سلمــاس بوده اسـت او مــدتها در مقابل تهـاجم قشون عـثماني مقاومت مي کند. سليم که از قضا فردي مسيحي است؟ عاقبت شکست خورده دستگير و در حضور مردم حلق آويز مي شود و از آنجايي که فرمانده قشون به ترکي فرمان به آويزان کردن سليم مي دهد:((سليمي آس)).از آن زمان به بعد نام اين شهر : ((سليمي آس)) يا همان ((سلماس))مي شود.

در ردّ اين وجه تسمية عاميانه گفتني است که براي اولين بار در تاريخ بعد از اسلام،نام سلماس در اوايل اسلام در سالهاي 19 يا 20 هجري قمري به عنوان شهري که ماليات آن به بيت المال موصل ريخته مي شده ثبت است وجالب اينکه در آن زمان نه دولت عثماني وجود داشت و نه تاريخ سلماس – همان طوري که خواهيم ديد – به ياد دارد که حاکم اين شهر يک نفر مسيحي باشد آن هم به نام سليم . بنابراين اين قصّه سنديت تاريخي ندارد و ساختة عوام مي باشد.

ب)عده اي نام شهر سلماس را مشتق از نام پادشاه آشور ((سلمنصر))مي دانند. اعتماد السلطنه در اين مورد مي نويسد ((باني اين شهر علي التحقيق،سلماسار سيّم است از پادشاهان بني عاشور که هشتصد سال قبل از تولد حضرت عيسي عليه السلام بوده و به کثرت حروب و لشکرکشي شوق و اشتغالي تمام داشته است.در بدو جلوس بر سرير سلطنت موروث از بلاد ونقاط حکام و عُمال بر اوعاصي شدند من جمله ملوک ارمن بودند و فرمانگزاران آتروپاتان که امروز به لفظ آذربايجان موسوم و مشهور گرديده است.

سلماسار بدواً لشکر به تنظيم ارمن و آتروپاتان کشيد و آن حدود را در تحت اطاعت خود در آورد و در اين مدت قلعه اي در سرحد آرمن و آتروپاتان به نام خويش بنا نهاد و در آنجا ساخلوي دائمي قرار دادند که هميشه محل اقامت دسته اي از قشون بود اما اسم آن قلعه از کثرت استعمال تغيير يافتة،سلماسار را سلماس خواندند[4].)).

گرچه از حملة سلمنسر/سالماسار به قبايل اوراتري و ويران کردن سرزمينشان کتيبه هايي در دست است[5].(2)ولي در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد که ملتي،نام دشمن را قرار دهد.جداي آن چنانچه در تاريخ سلماس خواهيم ديد شهر بزرگ اولهو در زمان اورارتو در مکان فعلي سلماس قرار داد و در تاريخ سلماس از استقرار آشوريهاي استيلاگر در زمان اورارتوها و آذربايجان نشاني نيست و بنابراين وجه تسمية فوق نيز دور از واقعيت است.

ج)عده اي نيز نام سلماس را مشتق از نام سلم پسر پسر فريدون اساطيري مي دانند.در حاليکه مي دانيم بر طبق اساطير بخش روم از آن سلم بوده در حاليکه سلماس در هيچ دوره اي از تاريخ باستان سلماس در اختيار روم نبوده است.

د)عده اي نيز سلماس را مشتق از فعل ((سالماق))در ترکي به معني ((انداختن)) مي دانند،که نمي تواند مبناي بررسي وجه تسمية سلماس باشد.

ﻫ)عده اي سلماس را مشتق از کلمة ((سولماز))مي دانند.سولماز در ترکي به معني ((پژمرده نمي شود))مي باشد.

با اينکه سلماس در طي تاريخ و در طي قرون و اعصار گذشته عليرغم روبرو شدن با حوادث وحشتناک هستي را از کف نداده و ((سولماز))مي تواند وجه تسمية مناسبي براي سلماس باشد ولي اين مسأله نمي تواند مبناي صحيح براي وجه تسمية شهر باستاني سلماس باشد.

و) اولياء چلبي جغرافيدان عثماني قرن 17 ميلادي ضمن ديدار از سلماس مي نويسد:(( قلعة سلماس يعني شهر دئلماس باني اوليه‌اش بوذر جمهر است. در وادي بابركتي واقع است. بخاطر كثرت گاو و گوسفند و فراواني لبنيات بوذر جمهر نام دئلماست به آن شهر داده‌است (دل + ماست). هولاكو ضمن اردوكشي به بغداد عليه عباسيان اين شهر را تاراج كرده است سپس وزير جهانشاه به نام سلماس! اين شهر را تعمير كرده و نام سلماس به آن شهر داده است[6].))

نوشته هاي شگفت‌انگيز اولياء چلبي دربارة سلماس را خوانديم و تنقيد اين نوشتة عجيب و عاري از حقيقت را به خوانندگان محترم ارجاع مي كنيم.

وجه تسمية نوين سلماس:

( سلماس در تركي باستان به معناي الهه شادي بخش مي باشد )

مورد ديگري که در طي بررسي هاي علمي دربارة وجه تسمية سلماس کاملاً ناشناخته مانده و مي تواند اساس بررسي وجه تسمية نوين سلماس باشد بررسي اشتقاق سلماس از کلمة((آس)) مي باشد.کلمة "آسAS" يا "آز AZ که" در اسامي خاصي مانند ((سيواس)) ((آستارا/ آس+تارا))((آذربايجان/ آذ+ آر+باي+جان) ) ((آسپاراخان)) ((ميناس))و غيره نيز ديده مي شود نام يکي از اقوام باستاني و مهشور ترک مي باشد که در طي تاريخ بسيار درخشيده اند.

کلمة ((آس)) مشتق از کلمة آشينا / آسينا Asina مي باشد.آشينا يا آسينا گرگ باستاني ترکان مي باشد که در بسياري از داستانها و اساطير ترکان باستان نقش مادر،راهنما و هدايت گر دارد.بر طبق اين اعتقاد گرگ خاکستري يا(بوز قورد)قبل از دامداري ترکان مقدس،شمرده مي شده و همين اعتقاد امروزه به اشکال مختلف در ميان ترکان معاصر از جمله آذربايجانيان ديده مي شود مانند (قورد الي)((دست گرگ)) که براي شفاي بيماران به کار ميرود و خواب ديدن گرگ که نشانة سرور و خوشبختي است و غيره[7] .

در کتيبه هاي باستاني ترکان- کتيبه هاي اورخون و کول تيگين – مربوط به قرن(Vll)ميلادي به کرات از آسها نام برده شده است.در کتيبة کول تيگن در خط 24-23 داريم[8]:

ترکي باستان : Cöldi Az ari byltum. Özom Az Jirim,any bil.

(ترکي 1300 سال پيش):چوئلده آز اري بولتوم. اوزوم آز ييريم.آني بيل.

ترکي معاصر:آز چولرينده،آز((ار))((کيشي))تاپديم،بيل منيم يئريم آزدير.

فارسي :در سرزمين آس،مرد آز را پيدا کردم،بدان که من از سرزمين آز/آس هستيم.

همچنان که مشاهده گرديد،((آس / آز))اولي مفهوم مکاني و ((آس / آز))دومي به معني ((انسان يا قبيله))مي باشد.با نظري به مندرجات سنگ مزار کول تيگين معلوم مي شود که مردمان قبايل ((آز/آس))اسبان خود را نيز به اين نام مي خواندند.کلمة آذر به نوشتة قربان مراغه لي در کتاب ديوان لغات الترک حمود کاشغري ((پدر گرامر نوين ترکي)) تحرير در قرن چهارم هجري – به معني خوش نيت،شاد،خوش طالع مي باشد که در زمان هاي باستان به ((الهة شادماني)) و ((الهة محبت))نيز اطلاق مي شود[9]

جزء اول کلمة سلماس يعني سالم /Salm نيز مي تواند از مصدر ((سالماق))به معني انداختن باشد.با توجه به توضيحات فوق مي توان سلماس را به معني ((الهة شادي بخش))يا ((الهة محبت ده))تعبير و تفسير کرد.چرا مردمان باستان اين نام را براي شهر ما انتخاب کرده اند تحقيقات مفصل آپنده مي تواند مفصل آپنده مي تواند پاسخگوي اين سوال باشد.

افسانة مجعول زاروند:

دير زماني است در اکثر کتب تاريخي جديد منطقه،((زارواند/زاروند))نام قديم (سلماس) قيد مي شود . شگفت اينکه اين موضوع حتي در کتب درسي جغرافياي استان آذربايجان غربي نبز ديده مي شود.

پاره اي کتابها مدعي هستند که اين نام يعني((زاروند)) در ميان مردم سلماس رايج بوده و توسط آذربايجانيان و اهالي سلماس به کار برده مي شد.

گفتني است اساس اين ادعاها بي پايه مي باشد.نام سلماس در هيچ دورة تاريخي ((زاروند))نبوده و بالطبع مورد استعمال اهالي سلماس نبوده و آنچه که از قول پاره اي جهانگردان و.مورخين نقل مي گردد بکلي بي پايه مي باشد چرا که نام سلماس به عنوان شهري ماليات ده در آذربايجان در سالهاي 19 و 20 هجري قمري در کتب معتبر تاريخي ثبت گرديده است و علاوه بر آن در هيچ منبع معتبر تاريخي اين نام واهي براي سلماس ديده نشده است. بنابراين اين موضوع که نام قديم سلماس ((زاروند))بوده کاملاً بي پايه و بي اساس بوده و وظيفة تمام سلماسي هاي متعهد
مي باشد که به حيات اين افسانة واهي و مجهول پايان دهند.

نام قديم سلماس:

مطالعة تاريخ نشان مي دهد نام اولية شهر سلماس در حدود سه هزار سال قبل اولهو Olho بوده که اين شهر در غرب سلماس امروزي جاي داشته است. پس از نابودي اين شهر توسط آشوريها شهر ديگري در اين منطقه ايجاد مي گردد که به استناد منابع رومي((سيمباسا/سيمباکا)) ناميده مي شد. ((سيمباسا))ي دو هزار سال قبل مندرج درکتب تاريخی بسيار شبيه سلماس مي باشد.پس از اسلام نام سلماس به عنوان شهري معتبر در آذربايجان تثبيت مي گردد.درجنگهاي صفوي – عثماني ،شهر سلماس بکلي تخريب و اهالي آن کوچ مي کنند.با اينحال شکوه و عظمت پيشين سلماس قديم سبب مي گردد علي رغم نابودي شهر، نام سلماس براي کل منطقه باقي بماند. بنابراين از اواسط صفويه تا اوايل دورة قاجار در منابع تاريخي اگر از سلماس نامي برده شده منظور منطقة سلماس است نه شهر سلماس. در اوايل قاجارآبادي ديلمقان حصار کشي شده به عنوان مرکز سلماس انتخاب مي گردد. مرکزيت ديلمقان براي منطقة سلماس تا سال 1309 شمسي معتبر بود تا اينکه زلزلة مشهور اين سال به حيات ديلمقان پايان داد.

چند ماه بعد به کوشش حکومت وقت زميني در شمال ديلمقان(محل شهر فعلي سلماس)به اهالي داده شد و پس از ترسيم نقشه و شروع احداث خانه ها و ادارات دولتي نام شهر جديد الأحداث((شاهپور))نام گذاري گرديدپس از روي کار آمدن حکومت دمکرات در آذربايجان از سال 1324 شمسي نام شاهپور به سلماس تبديل و تا اواخر سال 1325 (پايان عمر حکومت دمکرات آذربايجان)اين نام استعمال گرديد. پس از تصرف آذربايجان توسط ارتش شاه نام سلماس دوباره به شاهپور عوض شد و اين نام تا سال 1357 شمسي همزمان با پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت تا اينکه مردم سلماس طي يک راهپيمايي در اربعين حسيني (جمعه 29 دي 1357) نام شهر خويش را دوباره سلماس ناميدند[10].

آيا كهنه شهر ، شهر قديم سلماس مي باشد؟

از دهة پنجاه هجري تفكر « شهر قديم سلماس ، كهنه شهر بوده است» در ميان بعضي نويسندگان رواج يافت زاهدي (1355) جليلي ( 79 –1380 ). ولي آيا واقعاً كهنه شهر امروزين ، شهر قديم سلماس بوده است. جواب اين سئوال منفي است و ما در فصل هشتم اين موضوع را به بحث خواهيم گذاشت.

وجه تسمية مناطق جغرافيايي سلماس(روستاها،کوهها،رودها و اقوام):

آختاخانا :(آفتاخاناAftaxana* Axtaxana )

نام روستايي در سلماس مرکب از دو کلمة آختا+ خانا.آختادر زبان ترکي به معني اسب مي باشد.ميرزا مهدي خان استرآبادي در کتاب وزين ((سنگلاخ))آختا،را نوعي اسب دانسته است[11] . بنابراين کلمة آختا خانا را مي توان به مفهوم سرزمين اسب يا زيستگاه و خانة اسب تعبير نمود. با توجه به استقرار هوريها در تاريخ باستان سلماس،کلمة آختاخانا نشاني از ا ستمرار سنت پرورش اسب در سلماس. امروز کلمة آفتاخانا نيز براي ناميدن روستاي فوق الذکر به کار مي رود. اين تبديل ناشي از تکامل زبان ترکي در زير شاخة تکامل صداها مي باشد مي دانيم که در زبان ترکي صداهاي((ف))و ((خ))قابل تبديل مي باشند مانند تبديل آغشين/آخشين به افشين.

آرزين Arzın :

نام نهري از رودخانة زولا که از وسط شهر سلماس مي گذشت.وجه تسمية اين کلمه به روشني معلوم نيست ولي مي توان کلمة آرز/ ارس/آس را در ساختمان کلمه به خوبي ديد.

آغ اسماعيل Ağ İsmayıl :

نام روستايي در سلماس.مرکب از کلمة آغ +اسماعيل .در زبان ترکي ،آغ به معني سفيد مي باشد ولي در معناي مجازي اهميت و بزرگي كلمه را نيز مي رساند.

آغ برزه Ağ Bərzə :

نام روستايي در سلماس.مرکب از دو کلمة آغ+برزه.در زبان ترکي،آغ به معني سفيد مي باشد.مفهوم جزءدوم کلمه آغ برزه به خوبي معلوم نيست . در آذربايجان شمالي نيز شهري به نام برزع وجود دارد.

آغ زيارت Ağ ziyarət :

نام روستايي در سلماس،کنار درياچة اورميه مرکب از دو کلمة آغ + زيارت.ر.ج توضيحات فوق شايد به سبب وجود زيارتگاهي،روستاي آغ زيارت وهمچنين نام آن شکل گرفته است.

آوقان داغ Avqan Dağ :

آوقان داغ يا آغ وان داغ،نام کوهي در جنوب سلماس.آوقان در تاريخ باستان به اقوام آلبان گفته مي شد به عبارت ديگر آلبانهاي ساکن در شمال آذربايجان،خود را آوقان مي ناميدند.داغ نيز در زبان ترکي به مفهوم کوه مي باشد بنابراين مي توان آوگان داغ را به مفهوم((کوه آلبان))ها نيز دانست. گفتني است آلبانها اولين آذربايجانياني بودند كه مسيحي گشتند. آنان عمدتا گريگوري مذهب بودند.

اخيان Əxyan :

نام روستايي در سلماس.مرکب از دو کلمة((اخي)) و ((آن)) . اخي بنا به نوشته هاي محمود کاشغري در کتاب((ديوان لغات الترک))و يوسف بالا ساغون لو در کتاب ((قوتاد قو بيليگ)) در اصل به شکل ((اقي))بوده و تحقيقات زبان شناسان نشان
مي دهد در حين مشتابهت ظاهري با کلمة((اخ))(برادر)عربي،هيچ ارتباط بين دو کلمة اخي عربي و اقي ترکي وجود ندارد[12]. بار شدتصوف در شرق و انتقال مکتب تصوف شرق به آذربايجان و آناتولي سنت اخي گري که ريشه در اجتماع اقوام ترک زبان داشت به وجود آمد که در نوشته هاي تاريخي و سفر نامه هاي مختلف ازجمله سفر نامة ابن بطوطه به تفصيل صحبت شده است. اخي ها گروهي از مردم بودند که با شکلهايي منظم به افراد مظلوم،فقير و نيازمند به انحاء و اشکال مختلف کمک مي کردند.شايد اين نام در سلماس يادگاري از همان سنت معروف((اخي گري))باشد.

اره ويلƏrəvil :

نام بلندترين کوه و قلة سلماس به ارتفاع 3409 متر در غرب سلماس. مرکب از دو کلمة اره/اره ن/ اره ته و ويل : اره شايد بازمانده اي از کلمة اره ته يا تمدن باستان سومري در آذربايجان باشد و اره ن نيز در ترکي قديم معناي جوانمرد و مرد دلير مي دهد. کما اينکه امروزه نيز کله ((ار))به مفهوم شوهر در ترکي امروز بين سلماس و آذربايجان است ويل هم در توپونيم هاي بسياري در آذربايجان تکرار شده است:اردبيل،دبيل و ... و به نظر مي رسد مفهوم سرزمين را مي رساند.به نظر مي رسد که اره ويل به مفهوم سرزمين جوانمردان باشد.

اصلانيک Əslanik :

نام روستايي در غرب سلماس.کلمة اصلان به خوبي مشاهده مي گردد.اصلان يا ارسلان در زبان ترکي به مفهوم شير(حيوان)مي باشد.

انبت Ənbət :

نام كوهي در غرب سلماس در نزديکي شهر کهنه شهر. تحقيقات در مورد معناي اين نام ادامه دارد.

اوچ قارداش Üç qardaş :

نام کوهي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة اوچ((عدد سه))و قارداش به ((معناي))برادر اوچ قارداش به معناي سه برادر مي باشد. نام اين کوه از افسانة مشهور قارني ياريق سلماس گرفته شده است.

اولهÜlə, Üləq :

نام روستايي در جنوب غربي سلماس در نوشته هاي اداري((اولق))نوشته مي شود اين کلمه شباهت بسيار زيادي به نام باستاني سلماس در دوران اورارتو (4000سال قبل)يعني اولهو olho/ اولخوolxo دارد.چنين به نظر مي رسد کلمة اوله تغيير شکل يافتة اولهو باشد که تا امروز به حيات 4000سالة خود ادامه مي دهد.جالب اينکه اين که اين روستا در محلي واقع است که گمان مي رود شهر باستاني سلماس در آنجا بوده باشد.

ايستي سو isti su :

نام روستا و آبگرمي در جنوب سلماس در سر راه به اورميه.مرکب از دو کلمة ايستي + سو .در زبان ترکي به مفهوم (گرم)و (آب)مي باشد.چنين به نظر مي رسد نام اين روستا آب گرم موجود در اين روستا اخذ شده است.

باري Bari :

نام روستايي در جنوب سلماس در محال انزل،کنار درياچة اورميه. به نظر مي رسد از کلمة((بارماق/ وارماق)) در ترکي باشد وارماق به مفهوم ((رسيدن))مي باشد.

باغچه جيک Bağçacik:

نام روستايي در جنوب شرق سلماس در کنار رود زولا.محصولات سيفي آن مشهور بوده و عمدة سبزيجات سلماس و شهرهاي اطراف از آنجا به دست مي آيد.مرکب از دو کلمة ((باغچه))و ((جيک))مي باشد.(جيک)/ جوق پسوند تسغير در گرامر زبان ترکي مي باشد به نظر مي رسد با توجه به مزارع صيفي در منطقه اين نام براي اين روستا در نظر گرفته شده است.

باخشي کندي Baxşı kəndi :

نام روستايي در جنوب شرق سلماس مرکب از دو کلمة((بخشي/باخشي)) و((کند)).بخشي يا باخشي در لهجه هاي ترکي ديگر(قزاق و قرقيز) باقسي و باکسي گفته مي شود و آن عبارت است از گروهي افراد که جوامع قديم ترک به مقام روحانيت امورمذهبي، وکالت، قضاوت و طبابت اشتغال داشته و با آواز خواني و پاره اي اعمال ريتميک همراه با ساز و قوپوز به درمان افراد بيماري مي پرداختند.اين نام در ميان ترکان اوغوز به ((اوزان))تبديل شده است.اوزان نيز در آذربايجان با تأسيس حکومت صفويه به ((عاشيق))تغيير نام داده است. کند نيز در ترکي به معناي روستا مي باشد.

بکيشلو Bəkkışli :

نام روستا و کوههايي در شرق سلماس.در نوشته هاي اداري به صورت((برگشاد))نوشته مي شود.بکيشلوها تيره اي از ترکان افشار مي باشند که در سلماس سکني گزيده اند. بي شک نام اين روستا از نام اين قبيله اخذ شده است.

بوروش قالان Buruş qalan :

نام روستايي در غرب سلماس مرکب از دو کلمة((بوروش))و ((قالان)) مي باشد. در ترکي((بوروش))به معناي((پيچيده))و ((فالان))به معناي((مانده))مي باشد. تحقيقات در مورد علت ناميدن اين روستا به بورش قالان ادامه دارد.

بوي داش Boy Daş :

نام روستايي در جنوب شرق سلماس کنار درياچة اورميه در محال انزل . بوي در زبان ترکي دو معنا دارد يکي((قبيله))و ديگري((طول)). داش نيز علاوه بر مفهوم((سنگ))معناي((هم))را مي رساند.پس بوي داش به معناي هم اندازه و هم قبيله مي باشد.مانند قارداش ((قارينداش)) و يولداش((همراه)).

پالان توکن Palan Tökən :

نام کوهي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة((پالان))و((توکن)). توکن در زبان ترکي از مصدر ﺗﺆکمک به معناي ((ريختن))مي باشد.پس مي توان پالانﺗﺆکن را به معناي ((پالان ريز))تعبير کرد . شايد شيب زياد اين كوه سبب اطلاق اين كلمه به اين كوه شده است . تحقيقات در مورد علت ناميدن اين روستا به پالانﺗﺆکن ادامه دارد.در ارض روم ترکيه نيز اين نام ديده مي شود.

پته ويرPətəvir :

نام روستايي در جنوب شرقي سلماس داراي بستانها و باغات ميوه. مرکب از دو کلمة ((پته))و ((وير))در ترکي قديم . ما به کلمة ((بيتيک))به معناي دفتر و حتي بيتيک جي به معناي دفتر دار بر مي خوريم. پته شکل امروزين بيتيک به معناي ((پاره کاغذ،بُن،کوپن
برگ و...))مي باشد. وئر نيز از مصدر وئرمک به معناي ((دادن))مي باشد. پس پته وير به معناي ((جواز برگه را بده))مي باشد.شايد در زمانهاي قديم جواز عبور از شهري به شهر ديگر از اينجا صادر مي شده است.

پير چاوشPir çavuş :

نام کوهي در جنوب شرق سلماس.مرکب از دو کلمة ((پير))و چاوش)). پير در فرهنگ عمومي آذربايجان به افراد عالي مقام مذهبي و عرفاني که به درجات عالي پرهيزکاري رسيده اند اطلاق مي شود. چاوش نيز به کسي گفته مي شود که در صف اول کاروان زايرين اوراد و شعارهاي مذهبي سر مي دهد.چاووش نام شخصي نيز مي تواند باشد.

پير چوپان Pir çoban :

نام کوهي در غرب سلماس.(پير.ر.ج توضيحات فوق)چوبان کلمه ايست ترکي الاصل.

پيه جوک Pəyəcük :

نام روستايي در جنوب شرقي سلماس.پيه جوک از دو کلمة ((پيه))به معناي طويله و جوک که علامت تصغير در گرامر زبان ترکي است تشکيل شده است.با توجه به رواج دامداري در اين منطقه اطلاق اين نام به اين روستا چندان خالي از لطف نمي باشد.

تمر Təmər :

نام روستايي در جنوب شرقي سلماس .تمر/تامار/تامير اشکال قديم کلمة((ده مير)) ((آهن))مي باشند.قلعة مشهور ((زنجير قالا))در کوهي در نزديکي اين روستا قرار دارد.شايد به علت استحکام اين قلعة نظامي،نام ((ده مير/تمر))به آن گذاشته شده است.

تيز خراب Tız Xarab :

نام روستايي در جنوب شرقي سلماس.تيز در زبان سومريها به معناي تپه بوده و در ديوان لغات الترک به تَيِز به معناي تپه آمده است . قسمت مياني پاي انسان نيز در ترکي((ديز)) گفته مي شود که شايد اشاره اي است به برجسته بودن اين قسمت.اين کلمه در زبان فارسي به صورت ديز و دژ آمده است.[13]پس مي توان تيز خراب را به معناي تپة خراب،دژ خراب تعبير کرد.

چوبان لي Çobanlı:

نام روستايي در شرق سلماس،مرکب از دو کلمة چوبان و پسوند مالکيت لي.چوپان به نوشتة دکتر محمد زاده کلمه ايست ترکي الأصل.چوبان لي ها به نوشتة پروفسور بهارلي در اصل از طايفة چيني بوده و در آذربايجان آنسوي ارس به نام ((خان چوبان))مشهور هستند.

چهريق Çəhrıq :

نام روستا و قلعه اي در غرب سلماس.محل استقرار سيميتقو. فعلاً از قلعة چهريق خبري نيست و کل آن در اثر جنگهاي مکرر سيميتقو با نيروهاي دولتي به کلي تخريب شده است. اطلاعات دقيق درباره اين قلعه در انتهاي كتاب آمده است.

چيمن لر Çımənlər :

نام کوهي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة چيمن و پسوند جمع ((لر/ لار))کلاً به مفهوم ((چمنها)).

حاتم دره سي Hətəm Dərəsi :

نام دره اي در جنوب شرقي سلماس در گردنة قوشچي با درختاني در خور توجه.شايد اين نام از نام ((حاتم))اخذ شده است.مردم سلماس اين دره را ((حه ته م)دره سي مي گويند.

حبشي Həbəşi :

نام روستايي در شرق سلماس در محال لکستان.تحقيقات در مورد وجه تسمية حبشي ادامه دارد.

حق وئران Həqveran :

نام روستايي در غرب سلماس.مرکب از دو کلمة حق و((وئران))از مصدر دئرمک به معني دادن.مي توان مفهوم اين اسم را به((حق دهنده))تعبير کرد.

حمزه کندي Həmzə Kəndi :

نام روستايي در شرق سلماس.کند در زبان ترکي همان ((روستا))
مي باشد.حمزه کندي به معني روستاي حمزه مي باشد.شايدنام اين روستا از نام شخصي به نام((حمزه)) اخذ شده است.

خانادام Xanadam :

نام روستايي در شرق سلماس.مرکب از دو کلمة خانا و دام که هر دو در زبان ترکي به معني خانه مي باشد.

خان تختي Xantəxti :

نام روستا و قلعه اي در جنوب شرقي سلماس.به مفهوم ((تخت خان))مي باشد فعلاً از قلعة مورد بحث اثري نيست. در زمانهاي قديم محل استقرار گروهي از قواي روس در منطقه بوده است. اين محل بعدا به پاسگاه ژاندارمري تبديل شد.

خانقاه Xənəyə:

نام روستايي در جنوب غربي سلماس.اجاق ((پير ميران))در اين روستا قرار دارد.شايد نام روستا به سبب خانقاه شخص فوق نامگذاري شده است.در بيشتر جاهاي آذربايجاني به نام خانقاه برمي خوريم.

خسروآ Xosrova :

نام روستايي در جنوب غرب سلماس.در نوشتجات اداري به صورت((خسرو آباد))نوشته مي شود مرکب از کلمة ((خسرو))و((اووآ)) اووآ در زبان ترکي معني جا و مکان را مي دهد مانند يوکسک اووآ،چوخور اووا و غيره.

خورخورا Xorxora :

نام نهر و روستايي در جنوب غرب سلماس.اين نام در کتيبه هاي قديم آشوري به شکل هارهار Har Har ديده شده است.با توجه به قدمت اين نام تحقيقات در مورد وجه تسمية خور خورا ادامه دارد.

درزه کولان Dərzə kulan :

نام روستايي در سلماس.در مکاتبات اداري به صورت((درزه کنان))نوشته مي شود.تحقيقات در مورد وجه تسمية اين روستا ادامه دارد.

ديريش Diriş :

نام روستايي در جنوب سلماس.چمن آن مشهور و در ادبيات مردم سلماس تحت عنوان((ديريش چيمه ني))ناميده مي شود.به نظر مي رسد ديريش شکل ديگري از کلمة ((ته ريش))در ترکي قديم باشد که در ترمي قديم باشد که معناي ((نجات دهنده،نگهدارنده،و جمع کننده))آمده است.شکل نوين از اين کلمه مي تواند ده رله مک((جمع کننده))باشد.در قرن ششم ميلادي نام خاقان ترک ﮔﺆگ تورک با نام ((ايل ته ريش))يا جمع کننده يا جمع کننده ايل آمده است.

دئرعلي چاي ِDerəli çay:

نام رودي در سلماس که از کوههاي شمال غرب سلماس سرچشمه گرفته و به درياچة اورميه مي ريزد.نام اين رودخانه شايد از نام جغرافيايي ((دئرعلي))اخذ شده باشد.

دئريک Derik :

نام روستايي در غرب سلماس.شايد نام اين روستا از((دير))به معناي مکان مذهبي اخذ شده است.در دورة اورارتوها به کلمة باش ديريک (باش داراغ) بر مي خوريم شايد کلمه دئريک از اين نام اخذ شده باشد.

ريک آوا Rik ava – İlk ava :

نام روستايي در شمال سلماس.در مکاتبات اداري به شکل((ريگ آباد))تحريف شده در حاليکه اين روستا نه تنها اثري از ريگ نمي باشد بلکه آبادان و پر آب نيز مي باشد.آوا يا اووآ در ترکي مفهوم سرزمين را مي رساند مانندچوخوراووا،يوکسک اووا.معني قسم اول کلمة ((ريگ))معلوم نيست شايد همان ايلك تركي باشد.تحقيقات در مورد وجه تسمية ريک آوا ادامه دارد.

زولا Zola :

نام رود اصلي سلماس.زولا در اصل زولاق بوده در زبان ترکي به معني باريکه ((ق آن در طي زمان حذف شده است)).

زئوه جيک Zevəcik :

نام روستايي در جنوب غرب سلماس.با توجه به اينکه در زبان ترکي،تپه و جاهاي مرتفع (ذيروه)ناميده مي شود به نظر مي رسد اين روستاها به سبب قرار گرفتن در مکانهاي مرتفع زئوه ناميده مي شوند.

سارنا Sarna :

نام روستايي در جنوب غربي سلماس.در مکاتبات اداري((سرنق))نوشته
مي شود.تحثقيقات در مورد وجه تسمية اين روستا ادامه دارد و لي نام اين روستا بسيارز شبيه به نامهاي اورارتويي مي باشد.

ساري چيچک Sari Çiçək :

نام کوهي در غرب سلماس.مرکب از دو کلمة ساري به معني زردو چيچک به معناي شکوفه و گل.پس ساري چيچک به معناي شکوفة زرد مي باشد.

ساري داشSarı daş:

نام کوهي در غرب سلماس مرز تركيه .مرکب از دو کلمة ساري به معناي سنگ مي باشدپس ساري داش به سنگ زرد مي باشد.

ساورا Savra :

نام روستايي در غرب سلماس.در زبان مردم سلماس ساورا نيز گفته مي شود و در مکاتبات اداري((سوره))نوشته مي شود.تحقيقات در مورد وجه تسمية سوره/ساورا/ساروا ادامه دارد.به نظر مي رسد اين کلمه با نامهاي اورارتويي ((ساردور))((روسا))(چهار هزار سال قبل) ارتباط دارد.

سراي ملک Sərə Merih :

نام روستايي در شمال سلماس.سراي و ملک به معناي خانه و پادشاه و خان و مي توان نام اين روستا را ((خانه ملک))معنا کرد.

سلطان احمد Sulta Əhməd :

نام روستايي در جنوب شرق سلماس در محال لکستان،به نظر مي رسد سلطان احمد نام يکي از رﺅساي اين لک ساکن سلماس بوده است.

سيلاب Silav :

نام روستايي در شمال غرب سلماس در محال کوره سينلي.تحقيقات در مورد وجه تسميه ادامه دارد.

شکريازي Şəkər yazı :

نام روستايي در شمال شرق سلماس واقع در محال کوره سينلي مرکب از دو کلمة شکر و يازي به معناي نوشته.به نظر مي رسد شکريازي به معني((نوشتة شيرين))باشد.
گفتني است نام يکي از آهنگهاي موسيقي عاشيقي ((شکر يازي مي باشد).

شورﮔﺅلŞor göl :

نام روستايي در جنوب شرق سلماس.مرکب از دو کلمة شور و ﮔﺅل به معني برکه و درياچه مي باشد.مي توان شورﮔﺅل را به برکة شور معنا کرد.

شيره کي Şirəki :

نام روستايي در شمال غرب سلماس.واقع در محال کوره سينلي.به نظر
مي رسد((شيره کي))شکلي ديگر از نام طايفة سيراق / شيراق باشد.شيراق/سيراق ها 4-3 صد سال قبل از ميلاد در مناطق آسياي مرکزي- کوبان- آذربايجان- قفقاز مي زيستند.چنين به نظر مي رسد که سيراقها وابسته به ترکان ساق/ ساک بودند که در چند صد سال قبل از ميلاد نام اجداد خويش (سير/شير)آق را بر خود نهاده بودند.نام سيراقها در کتيبه هاي ترکي سدة ششم ميلادي نيز آمده است.در خطوط 3 و4 کتيبة تونيوقوق،((سير/شير)ها قومي ترک زبان معرفي شده اند.سيراقها بعدها وارد ترکيب ترکان اوغوز شدند.نام شهر((شيروان))مربوط به اين طايفه مي باشد.کوه معروف اورميه ((سير داغي)) نيز به اين طايفه مربوط است.

شيرواني Şirvani:

نام روستايي در غرب سلماس.ر.ج توضيحات فوق.

صدقيان Sədəğan :

نام روستايي در شرق سلماس. واقع در محال لکستان.در ساختمان کلمة لغت ((صديق))ديده مي شود .تحقيقات در مورد وجه تسمية اين روستا ادامه دارد.

صوفي آباد Sofı abad:

نام روستايي در غرب سلماس.در ساختمان اين کلمه،لغت صوفي ديده
مي شود که بي ارتباط با تصوف نمي باشد.امروزه از اهل تصوف در اين مکان اثري ديده نمي شود.

علي بولاغي Əli bulağı :

نام روستايي در سلماس.مرکب از دو کلمة علي و بولاغ.بولاغ در زبان ترکي به معني چشمه مي باشد.پس علي بولاغي به مفهوم ((چشمة علي)) مي باشد.تحقيقات در مورد علت ناميده شدن اين چشمه به ((علي))ادامه دارد.

ايه ن Əyən :

نام روستايي در شمال غرب سلماس. ايه ن در تركي از فعل ايمك به معناي كج كردن است. ايه ن يعني كج كننده .تحقيقات در مورد وجه تسمية عيان ادامه دارد.

قاباق تپه Qabax təpə :

نام کوهي در جنوب شرق سلماس.مرکب از دو کلمة قره(سياه)و قاي.قاي هم به معني سنگ سخت و محکم مي باشد و هم نام قبيله اي مشهور از ترکان اوغوز مي باشد
سلاطين عثماني از اينم طايفه بودند .مي توان قره قاي را به معناي کوه سياه محکم با قاي(نام قبيله)سياه تعبير کرد.

قره سو Qərə su :

نام نهري در جنوب شرق سلماس.نرکب از دو کلمة قره به معني سياه و سو به معناي آب سياه.

قره قيشلاق Qərə qişlaq :

نام روستايي در جنوب شرق سلماس واقع در محال لکستان مرکب ازکلمات قره (سياه)و قيشلاق به معني اسکان زمستاني ايلات .شايد اين منطقه محل اسکان زمستاني عشاير لک بوده و سپس به روستا تبديل شده است.

قيزيل داغQızıl dağ :

نام کوهي در شمال سلماس.مرکب از دو کلمة قيزيل(سرخ)و داغ(کوه).کلاً به معناي کوه قرمز رنگ.به نظر مي رسد رنگ سرخ اين کوه باعث ناميده شدن قيزيل داغ شده است.

قيزيل کند Qızıl kend :

نام روستايي در سلماس.توضيحات فوق.

کانيان Kanyan :

نام روستايي در شمال شرق سلماس:در تلفظ محلي کانقيان kangyanlı (بانون غنه)تلفظ مي گردد و بي ارتباط با کلمة کانقيان لي/ کانقلي و کنگرلو نمي باشد.براي اطلاع بيشتر ر.ج ماده کنگرلو.

ﻛﺆچه ميش Köçəmiş :

نام روستايي در جنوب سلماس.در ساختمان ﻛﺆچه ميش،کلمةﻛﺅچمک ديده مي شود که حاکي از استقرار نظام ((کوچ))در اين روستا و يا اهالي آن بوده است.

کلشانKəlaşan :

نام روستايي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة کل((به معني گاونر))و آشان از مصدر آشماق معناي واژگون شدن بر طبق اظهار نظر معمرين منطقه،اين نقطه از سلماس،زمين نامساعد و گل آلود داشته است.

کئچل داغ Keçəl dağ :

نام کوهي در جنوب سلماس.داغ به معناي کوه مي باشد بنابرايت مئچل داغ به مفهوم کوه عريان مي باشد.

کنگر لي Kəngərli :

نام روستايي در شرق سلماس واقع در محال لکستان.کنگر شکل ديگري از کلمة قانقاارمي باشد.کنگرلي ها يکي از مشهورترين و قديمي ترين ترکان ساکن آذربايجان
مي باشند.دربارة کنگرلي ها ر.ج به فصل صفويه ايل لک.

کوره سينلي Kürəsinli :

نام طايفه اي بزرگ در سلماس.کوره سين/ گيرسون نام منطقه اي در اناطولي مي باشد.براي اطلاع بيشتر(رجوع کنيد)موضوع کوره سينلي درفصل صفويه.

كهنه شهر Kğhnə şəhər

نام شهري در غرب سلماس امروزين.مكان اين قصبه بعد از زلزله سال 1309 منتقل شد. در مكاتبات فارسي تازه شهر مي نويسند.

گوبهGübə :

نام روستايي در سلماس.گوبه در ترکي به معناي بخيه مي باشد.

گولنGəvlən :

نام روستا و تفريحگاهي در جنوب سلماس.سر راه سلماس به اورميه.در نوشتجات اداري((گولان))نوشته مي شود.مرکب از دو کلمة ﮔﺅو / گه وکه در زبان سومري به معني گاو مي باشد .اين کلمه بعدها وارد زبانهاي ديگر من جمله فارسي شده است.پسوند((لان))پسوندي است.در ترکي و اسامي حيوانات وحشي به کار مي رود مانند ايلان،آصلان،طرلان،قاپلان،پاخلان((فلامينگو)) بنابراين معني آن گاو وحشي مي شود.در عين حال اگر رسم الخط ديگر آن يعني قولان/گولان را در نظر بگيريم معني اسب نر را مي دهد که در متن هاي قديم ترکي من جمله اوغوز نامه اويغوري به کرات ديده مي شود.اين اسم نيز يکي از اسامي قديم در سلماس مي باشد.

گولوزان Gülüzan :

نام روستايي در جنوب غرب سلماس.مرکب از دو کلمة ﮔﺆل (گل)و اوزان که نام قديم عاشيق ها قبل از دورة صفويه مي باشد. بي شک اين روستا در سده هاي قديم خواستگاه عاشيق هاي آذربايجان بوده است.امروزه از صنعت عاشيق در اين محل خبري در دست نيست. از زمان اورارتو ها ما كلمه گيلزان را داريم . اين دو كلمه بسيار به هم شبيه اند.

ﮔﺆيرچين قالاGöyərçin Qala :

نام روستا و قلعه اي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة ﮔﺆيرچين به معني کبوتر مي باشد.علت ناميدن اين روستا با ﮔﺆيرچين قالا معلوم نيست و تحقيقات در اين مورد ادامه دارد.قلعه و صخرة معروف کاظم داشي در اين منطقه قرار دارد.در نوشتجات دورة صفوي به صورت گوگرچيلينگ آمده است.

لک Lək :

نام طايفه اي بزرگ در سلماس که عمدتاً در شرق سلماس ساکن هستند.براي اطلاع از سرنوشتِ اين ايل ر.ج فصل صفويه.

ماف کندي Mafıkəndi:

نام روستايي در شرق سلماس.مافي ها تيره اي از افشارها بودند که در سلماس ساکن بودند مافي کندي يعني روستاي مافي مي باشد.

محلم Məhləm :

نام روستايي در جنوب غرب سلماس. در ترکي به دوا و درمان((محلم ))مي گويند مثلاً در جمله((بينه،سينه نين محلمي دير))يعني لبو درمان سينه تنگي است.که عمدتاً داروهاي گياهي مد نظر مي باشد.

مغانجوق Moğan cıq :

نام روستايي بر سر جادة سلماس به خوي.مرکب از دو کلمه مغان+( طايفه اي از آذربايجانيان كه روحانيون زرتشتي عمدتا از اين طايفه مي باشد.) و پسوند ((جوق))که علامت تصغير مي باشد شايد اسکان طايفه((مغان))در اين منطقه سبب ناميدن اين منطقه به مغانجوق شده است در صورت صحت اين امر،اين مکان مي تواند يکي از باستاني ترين نقاط سلماس باشد.براي اطلاع از سرنوشت مغان ر.ج فصل مادها.

مغول Moğul :

نام روستايي در شمال شرق سلماس است.شايد نام اين روستا بي ارتباط با طايفة مغولها نباشد.

ميناس Minas :

نام روستايي جنوب شهر سلماس.مرکب از دو کلمة مين به معناي و ((آس))که در وجه تسمية سلماس به تفسير شرح داده شده است.

وردان Vərdan :

نام روستايي در شمال غرب سلماس.از مصدر وارماق به معني گئتمک ((رفتن))چگونگي اين نام به روستاي نامبرده معلوم نيست.تحقيقات در مورد وجه تسمية آن ادامه دارد.

هفتوان Həftvan :

نام روستايي در جنوب سلماس.تحقيقات در مورد وجه تسميه اين روستا ادامه دارد.

ﻫﺆده ر Hödər :

نام روستا و قلعه اي در شمال غرب سلماس. ﻫﺆده ر تحريفي از خزر مي باشد.اين امربا تبديل((خ))و((ﻫ))به هم و ((د))و((ز)) به هم حاصل مي گردد.دخمة ﻫﺆده ر در کوههاي اين روستا قرار دارد.

يالقيز آغاج Ylgız ağac :

نام روستايي در شرق سلماس واقع در محال لکستان.مرکب از دو کلمة يالقيز((تنها))و آغاج (درخت)به معناي تک درخت.

ياوشانلو Yavçanlı :

نام روستايي در شرق سلماس واقع در محال لکستان.ياورشان نام گياهي خوشبو در مراتع آذربايجان مي باشد.شايد ياوشانلو تيره اي از ترکان لک بوده که با استقرار در سلماس نام خويش براين روستا نهاده اند.

يئنگي جي Yengi cə :

نام روستايي در سلماس .مرکب از دو کلمة يئنگي که در ترکي به معناي تازه مي باشد و شکل نوين آن يئني مي باشد.يئنگي دنيا= قارة آمريکا وجه يا چه پسوندي است براي اسامي.

يونجالوق Yoncaliq dağ :

نام کوهي در جنوب سلماس.مرکب از دو کلمة يونجا (يونجه)و پسوندمکاني لوق.کلاً به معناي يونجه زار .به احتمال شهر اورارتويي اولهو / اولخو در دامنة اين کوه قرار دارد. همانطوريكه مشاهده شد اكثريت قريب به اتفاق مناطق جغرافيايي سلماس ريشة تركي دارند شايد تحقيقات ريشه‌اي در زمينه پروتوتوركولوژي دست ما را در تجزيه و تحليل اسامي جغرافيايي آذربايجان آزاد كند.[14]
--------------------------------------------------------------------------------

[1] كسروي ، كاروند كسروي ، ص 323
[2] همان ص 323
كسروي ، احمد ،‌ چهل مقاله كسروي ،‌ به كوشش يحيي ذكا ، تهران 1355 ص 117-1
[4] - اعتماد السلطنه،قبراط الماس في ترجمة سلماس
[5] دياکرنوف،تاريخ جهان باستان ج 1 شرق،ص 242
[6] ز.بايراملي ، ب.عزيزلي، آذربايجان اولياء چلبي نين 1654 نجو ايل سياحتنامه‌سي ، باكي 2000 ص 91
1- [7] براي مطالعه بيشتر ر.ج تورك ميتولوژي‌سي ، بهاءالدين اؤگل- آنكارا
2- بؤيوك تورك داستان لاري ، خيرالدين كالكان دلن ، آنكارا 2002
[8]
[9] سيدوف ،ميرعلي،آذربايجان خالقي نظين سوي ﻛﺆکونو دوشونورکن،ص16
[10] روزنامة کيهان يکشنبه 1 بهمن سال 1357 ص7
[11] سنگلاخ،ص 18
[12] چارشيلي،تاريخ عثماني ج.ص 125 و دانشنامة ايران و اسلام ماده اخي -
[13] ديوان لغات الترک،محمود کاشغري،ص549
[14] براي مطالعة بيشتر دربارة علم ايتمولوژي و توپونيم شناسي به منابع زير مراجعه نماييد:
1 – زهتابي، م.ت. ، ايران توركلري نين اسكي تاريخي I و II جيلد ، تبريز
2 – غيب الله يئف ، غياث‌الدين ،‌ آذربايجان توركلري نين تشكلّو تاريخينده‌ن ، باكي 1992

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home