Tuesday, June 19, 2007



سرمقاله ی شماره ی اول ماهنامه ی بایرام

+مقدمه ای بر بومی سازی نام ها و نشان ها ی زبانی
* علی محمدبیانی

1- مقدمه ای بر این مقدمه:

احمد کسروی می گوید در تهران سوار ماشینی شدم که راننده اش اهل گفتگو و خوش مشرب بود. از او که مدام در مورد ماشین «استود بیکر »خود صحبت میکرد پرسیدم،ماشینت ساخت کجاست؟ درجواب با آرامشی تمام گفت:«مگر نمی دانی این ماشین ایرانی است و ساخت« استاد باقر » خودمان است. »

ذهن بومی ساز راننده تهرانی «استود بیکر» را استاد باقر فهمیده بود ،چرا که ذهن طبیعی اوقادر به دریافت کد واژه ی ناآشنای استودبیکر نیست.

حتما شما نیز شاهد ماجرا های مشابه بوده اید .نگارنده خود از زبان پیر زنی زنجانی که نام «چارلی چاپلین» را شنیده و منتظر تماشای فیلم او از تلویزیون بود؛شنیدم که گفت:

«گؤرک بو کیشی نجور چالیر چاپیر » . آن پیر زن «چارلی چاپلین »را اصطلاح ترکی (چالیر چاپیر /می زند و می چاپد) تصور کرده بود.آیا چالیر چاپیر نمادی بومی شده و به قول علمای معانی و بیان «علاقه دار »از چارلی چاپلین نیست ؟!

2- زبان مساوی انسان

علم زبان شناسی ماهیت زبان را آنگونه که علوم سنتی مثل فلسفه ،دستور زبان ،علم معانی و بیان ،فقه اللغه و علم النفس می فهمید ؛نمی فهمد. به عبارتی دیگر کد واژه های مشترک و رابط بین زبان و علوم مزبور در علم زبان شناسی امروزی نارسا و فرسوده تلقی می گردد ؛به این خاطر امروزه ،آن نگاه ابزا ری و روی ساختی به زبان جای خود را به نگاه معنایی و ژرف ساختی داده است . یعنی زبان شناس مدرن دیگر فهمی قشری گرایانه و ظاهری از زبان ندارد .

روزگاری فقیه اللغه ها ،ادیبان معانی و بیان و فیلسوفان دستور نویس واژگان زبانی را به مثابه ابزاری برای انتقال پیام می دانستند . در این دیدگاه واژه نمی تواند نقشی مهمتر از یک آچار پیچ گوشتی یا به قول امروزی ها دستمال کاغذی یکبار مصرف داشته باشد.اما زبان شناسان ،عصب شناسان ،جامعه شناسان زبان ،روانشناسان و همچنین متولو ژیست ها (اسطوره شناسان)خصوصا رمز گرایان آن ؛بحث جاندار انگاری کدها و مفاهیم نهفته در نام و نشان ها ی زبانی را به پیش می کشند.

«روت ناندا آنسن»معتقد است که «برخی از آشفتگی های موجود در مطالعات حاضر ،ناشی ازبی توجهی کلی نسبت به «زبان »به مثابه ابزار تفکر است»(1)

آنسن ،زبان را موضوعی بسیار مهم می داند که نباید در اختیارعالم کهنه نگرفقه اللغه یا تقلیل گرای( reductionist)معاصر باقی بماند .او ضمن نقد دیدگاه تقلیل گرایان و صاحبان تئوری ابزارگرایانه نسبت به زبان می نویسد :

«زبان اگر چه یکی از راههای ایجاد ارتباط ما با دیگران است ،ولی نه تنها بیانگر اندیشه ،بلکه حاکی از عاطفه و احساس نیز است؛به گونه ای که تحلیل صرفا عقلایی زبان چیزی بیش از توضیح شیمیایی گل سرخ برای توصیف این گل به دست نخوهد داد .(2)

چنین دیدگاهی را در نظرات و آثار قلمی اکثر زبان شناسان و روان شناسان زبان می توان دید ؛از «دو سوسور» ساختار گرا و « ویلهلم فن هومبلت» فیلسوف معروف زبان گرفته تا «نوام چامسکی» فیلسوف ذهن زبان و« فردریک نیو مایر» مولف کتاب «جنبه های سیاسی زبان شناسی»(3)تا« میر چا الیاده» دین پژوه و اسطوره شناس بر جسته قرن بیستم؛به اتفاق اما با قرائت های مختلف زبان را بسی فراتر از یک وسیله ارتباطی محض می دانند .

جالب است که هومبلت (4) تا آنجا پیش می رود که انسان را همان زبان می داند،بخوانید :

«ما انسانیم نه بدان خاطرکه زبان داریم،بل از آن رو که خود زبانیم»

یا وقتی« ویتگنشتاین »فیلسوف معروف می گوید«زبان من جهان من است وجهان من زبان من است». ناظر بر مفاهیم فوق الاشاره می باشد.

3-و اما سخن اصلی

با نکاتی که فوقا اشاره شد؛قصد من مقدمه سازی براین بحث است که چرا واژه گزینی رسمی و ثبتی از مکانها،اشیا،حوادث تاریخی و آثار باستانی در مناطق تر ک نشین با کد واژه های بومی ومفاهیم زبانی قابل فهم نمایانده نمی شود؟

آیا آنجایی که چنین واژه گزینی با زبان سرزمینی (بومی) صورت گرفته انتقال مفاهیم تاریخی و فرهنگی به سهولت انجام نمی گیرد؟آیا با واژه گزینی غیر بومی ارتباط هویتی آن موضوع با تاریخ قطع نمی شود؟

مثلا واژه ی « مرد نمکی» یک کلمه ی قابل درک بر مردم استان زنجان نمی تواندباشد.

چنانکه واژه ی« رختشویخانه »نیز دارای چنین سرنوشتی است.به نظر می رسد فهم ودرک کد واژه های زبانی توسط مردم؛ کاربرد و کارکرد آن نماد را تسهیل بخشیده واستفاده آن را سرشار از لذایذ عاطفی می کند.

مثلا اسامی مکان های قدیمی در زنجان (که عمدتا ترکی هستند )دارای بار کد و شان نزول قابل فهم و حاوی خاطرات و علایق عاطفی در حافظه ی جمعی مردم است ،مثل:

1.باباجمال چوققورو(مکان رختشویخانه فعلی)
2.مسجد یئری
3.غریبیه مسجدی
4.قیر باشی (آخرین نقطه ی آسفالت ریزی شده در شصت سال پیش در خیابان امام فعلی)
5.مهدی خان سینیغی (با ساخت مسجد مهدیه در این مکان واژه ی مهدیه بومی شده است )
6. قویو باشی (اخیرا بعضی کلمه ی ترجمه شده ی ناشیانه و غیر قابل توجیه «سرچاه » را به کار می برند )
7. دگیرمان ارخی (خیابان 17 شهریور)
8.حاجی بولواری
9. سید برهان کوچه سی
10. قوشا حاماملار
11. یئددی بوروق
12.باشماقچی لار
13.قاسم اؤلن
14.غاز بولاغی
15.توپ آغاجی
16. قیز قییت قالاسی
17. دببغ لر (دباغ لار)
18. سردار کوللوگو
19. قیزلار باغی
20. آقالیق
21. ائل داغی
22. چای باغی
23. خانیم مسجدی
25................

امروزه متاسفانه با نامگذاری غیر کارشناسی و عمدتا غیر بومی هویت تاریخی مکانهای قدیمی شهر زنجان در حال فراموش شدن است .به جرات می توان گفت که درزنجان خیل عظیمی از جوانان وجود دارد که نمی داند «قیزلار باغی »کجاست !ویا «قیرباشی »و «خانیم مسجدی »چرا بدین نام شناخته شده است .!

بنابراین انتظار می رود با عنایت به یافته های زبان شناشی علمی در دنیای امروز و حرمت خاطرات جمعی شهروندان ؛ستاد های نامگذاری مناسبات بومی و هویت های سرزمینی را در روند نامگذاری ها فراموش نکنند. متاسفانه در نامگذاری های اماکن جدید شاخصه های زبانی و فرهنگ بومی مد نظر قرار نمی گیرد که هیچ ؛بلکه نام های معنادار تاریخی نیز با بی توجهی مواجه شده و از اذهان عمومی رخت بر می بندند!(5)

برای مثال در همین راستا شایسته است نام موزه ی رختشویخانه «پالتار بولاغی » و مرد نمکی «دوزلو کیشی»نیز گفته شود،تا ضمن هماهنگی با فرهنگ و زبان مردم، کد واژه های مورد نظر نیزدارای معانی واقعی وغیر تصنعی گردد.

توضیحات:

1- زبان و اندیشه،نوام چامسکی،ترجمه ی کورش صفوی،انتشارات هرمس،تهران،1379،چاپ اول،ص 1
2- همان ص 1
3-«جنبه های سیاسی زبان شناسی» توسط نشر نی و با ترجمه اسماعیل فقیه و به سال 1378 در تهران چاپ شده است.
4-Wilhelm von humbolt
5-برای مطالعه و شناخت بعضی از مکانهای قدیمی که نام های ترکی دارند مراجعه کنید به مقدمه کتاب «ضرب المثل های ترکی در گویش زنجانی » گرد آوری و تنظیم فاطمه شاه محمدی و ذبیح الله شاه محمدی ،زنجان،انتشارات نیکان کتاب،1383

0 Comments:

Post a Comment

<< Home