Thursday, December 18, 2008

زنگان (زنجان)، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



زنگان Zәngan
زنجان


نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

چهارشنبه، ١٧ دسامبر- ٢٠٠٨
اودگون، آراليق آيي، سيچان ايلي
Odgün, Aralıq ayı, Siçan ili

http://toponimler.blogspot.com/


زنگان Zәngan
زنجان


شهر زنجان مركز استاني آزربايجاني به همين نام است. استان زنجان در شمال غربي ايران و در ناحيه مركزي آزربايجان جنوبي واقع شده و از شمال به استان آزربايجاني اردبيل و شهرستانهاي آزربايجاني استان گيلان، از شرق به استان آزربايجاني قزوين، از جنوب به استان آزربايجاني همدان، از جنوب غربي و غرب به استان‌هاي آزربايجان غربي و آزربايجان شرقي و شهرستانهاي آزربايجاني استان كردستان محدود است. در نواحي شمالي شهرستان زنجان، بخش‌هاي مركزي، طارم عليا (نك. طارم-تاريم)، طارم سفلي، ماه نشان، ايلات قاقازان و در غرب و جنوب غربي آن، شهرستان خدابنده (قشلاقات افشار، نك. خدابنده) قرار گرفته اند. استان زنجان بزرگترين معدن روي خاورميانه را در خود جاي داده است. شرايط جغرافيايي مساعد مشتمل بر تنوع آب و هوايي، برخورداري از منابع آب و حاصلخيزي خاک؛ استان زنجان را مانند ديگر نقاط آزربايجان به صورت منطقه اي بسيار مناسب براي كشاورزي درآورده است، چنانكه اين استان از نظر مقدار سطح زير كشت و توليد انگور مقام اول را در آزربايجان و ايران دارد و يكي از قطب هاي مهم دامداري و مرغداري آزربايجان و باختر ايران به شمار مي آيد. نمونه هاي بديع صنايع دستي استان زنجان كه شهرتي جهاني دارد مايه سربلندي و مباهات آزربايجان است.

كاخ ها و بازارهاي قديمي، مدرسه ها و بناهاي تاريخي و مقدس بويژه مسجدها، بقعه ها، امام زاده ها و زيارتگاه ها با معماريهاي كم نظير بخشي از ميراث فرهنگي شايان توجهي هستند كه منعكس كننده غناي هويت و فرهنگ تركي و ميراث تاريخ و تمدن آزربايجاني اين منطقه اند. برخي از بناهاي موجود در استان، هم چون بناي بزرگ و تاريخي سلطانيه (نك. قونقور اؤله نگQoñur Ölәñ ) که يكي از باشكوه ترين بناهاي تاريخ ترك و نمونه هاي معماري اسلامي-آزربايجاني محسوب مي شود، داراي ارزشهاي درجه يک جهانگردي و شهرت جهاني هستند.

ناحيه زنجان آزربايجان در سرتاسر تاريخ اسلامي خود مورد توجه خاندانها و دولتهاي تركي و آزربايجاني قرار داشته است. اين ناحيه از نظر سيستم اقتصادي و مظاهر فرهنگي و هنري به ويژه در دوران حكومتهاي تركي كنگريان و امپراتوريهاي تركي سلجوقيان و ايلخانان در اوج شكوفائي و داراي رونق چشمگيري بوده است. بيشتر آثار تاريخي و مذهبي استان زنجان، مانند مساجد جامع قروه (نك. قوروا)، سجاس، قلابر (قلاير؟)، كاروانسراهاي نيک پي، سرچم، آثار تاريخي سلطانيه (نك. قنقور اؤله نگ)، خدابنده (نك. خيرماندا، خورابانتا) و ابهر (نك. ابه ر) در اين دوران ساخته شده اند. امپراتوران دولت تركي آزربايجاني ايلخانان مغول، به اين شهر توجه فراوان نشان داده اند. آنها شهر سلطانيه (نك. قونقور اؤله نگ) در خاور استان زنجان را به عنوان مرکز حکومت خود انتخاب كرده و بر آباداني اين منطقه همت تمام گماشته اند. مخصوصاُ سلطان محمد خدابنده اولجايتو در توسعه اين ناحيه از آزربايجان بسيار كوشيده است. سران دولت تركي آزربايجاني صفويه نيز نسبت به امور عمران و آباداني و ساخت کاروانسراها و راههاي ارتباطي و امن نمودن آنها در ناحيه زنگان اهتمام كرده اند. نزديکي به قزوين که مدتي مرکز دولت تركي آزربايجاني صفوي بوده، يكي ديگر از دلايل مهم رونق منطقه زنجان در اين دوره بوده است. اين استان به دليل اهميت ارتباطي خود در دوره دولت تركي آزربايجاني قاجاريه نيز از رونق نسبي برخوردار بوده است. زنگان در سده هاي اخير نيز همواره در مركز حوادث و رويدادهاي اجتماعي، سياسي و مذهبي آزربايجان نظير شورش علي محمد باب، مبارزات ملوك الطوايفي، نهضت مشروطيت، تاخت و تاز فئودالها، تاسيس و سقوط حكومكت ملي آزربايجان و .... قرار داشته است.

ريشه شناسي

در باره ريشه تركي-آلتائي نام زنگان، نظرات مختلفي ارائه شده است. مهمترين آنها عبارتند از:

١-"سينگه نSingәn ":

نام شهر زنگان، محرف تركيب تركي "سين+گه ن" به معني "سرزمين مقبره ها و دفينه گاه" است:

الف-سينSin :
سين Sin كلمه اي تركي به معني مقبره و مدفن است. از همين ريشه است كلمات "سينلهSinlə "، "سينلاق Sınlaq" و سينهSinə ، هر سه به معني مقبره، قبر، مدفن، مزار، مجسمه يادبود و صنم (ابن مهنا، سنگلاخ، عثماني، قپچاق، ...). "سين" در تركي قيرقيزي، قزاقي، نوقاي و ... به معني مجسمه، مخصوصا مجسمه سر قبر است. برخي از تركي شناسان كلمه "سين" تركي را اصلا مشتق از كلمه چيني "چين" كه به معني راهرو كناري در معابد نياكان است دانسته اند. اما ظاهرا در زبان تركي كلمه "سين" در آغاز داراي معني بدن انسان، قد و بالا، ظاهر خارجي انسان بوده و مزار از آن جهت كه معمولا به اندازه بدن يك انسان مي باشد بدين نام خوانده شده است. در تركي باستان اصطلاحات مربوط زير موجود بوده اند: بوي سينBoy Sın (قد و بالا)؛ بوذلوغ سينليغ كيشيBoyluğ Sınlığ Kişi (مرد بلند بالا)؛ "سين اورونSin Orun " (جايگاه مقبره). به نظر مي رسد تشابه كلمه تركي سين به معني مزار با كلمه سينوس لاتين به معني شكاف و شيار حادثه اي تصادفي است. تبديل "سين" (سينگه ن) به "سان" (زنگان) به سياق تبديل "چان" و "چين" در تركي باستان است (نگاه كنيد به بند ٤ در زير: چانگقان). قابل ذكر است كه در تركي اويقوري باستان كلمه اي به شكل سانگرام (سانگ+رام) از ريشه سانسكريت و به معني معبد وجود داشته است.

ب-گه نGәn :
عنصر "-جان" در نام فعلي زنجان و "-گان" در نام مردمي و تلفظ تركي آن زنگان، -كلمه اي تركي است. پسوند توپونيم ساز "-غان-ğan " "-قان-qan " (در تركي قاراخاني)، "-گان -gan"، "-خان-xan " (در تركي باستان)، "-كه¬ن -kən" (در تركي باستان) و مشتقات آنها (قاناqana ، كانkan ، جانcan ، وانvan ، انan ، ...) نشان دهنده جا، مكان و محلهاي جغرافيائي و همچنين سازنده عناوين (مانند "بورخانBurxan "-بودا، "تنگريكه¬نTәñrikәn "-اعليحضرت، "تارخان Tarxan"، "باشقانBaşqan ") در زبان توركي است. ريشه اين پسوندها را مي توان همزمان در زبانهاي گوناگون اورال آلتائي مانند توركي و موغولي، و زبانهاي پروتوتوركي مانند سومري تعقيب نمود. اين پسوند-كلمه كه در زبان موغولي نيز موجود بوده و بويژه پس از عناوين شخصيتها، نام رودخانه و كوهها آورده مي شود، به حد وفور در نامهاي جغرافيائي سراسر آزربايجان و ايران و ديگر مناطق ترك نشين بكار رفته است. برخي بر اين عقيده اند كه پسوند "-قان-qan " از طريق قوم و يا اتحاديه اقوام پروتوتورك ساكا (نك. سقز) به زبان پارتيان و از آنجا به زبانهاي ايراني پيش از اسلام وارد گرديده و پس از استيلاي عرب و نفوذ فرهنگ زباني عربي، تبديل به "-جان-can " شده است.

احمد كسروي نيز متوجه وجود همچو پسوند-كلمه اي در نامهاي جغرافي آزربايجان شده بود، اما آنرا به نادرستي پسوند-كلمه اي فارسي-ايراني-آريائي پنداشته بود: "کلمه وان که اينان بر آخر اين شهرها ميگذراند کلمه اي است که در آخر نام هاي آباديها بسيار معروف ميباشد چنانکه در اين نامها: شيروان، نخجوان، هفتوان، ايروان، کردوان .... ان، گان، ران، لان، رام که در آخر نامهاي آباديها فراوان مي آيد همه از يک ريشه مي آيد و بمعني شهر يا جاي يا بوم ميباشد". بر خلاف نظر كسروي، نه تنها مرتبط شمردن پسوند-كلمه "قان" تركي در نامهاي جغرافيائي با زبانهاي ايراني، مطلقا نادرست است، بلكه هر نام جغرافيائي در مناطقي كه روزهائي تحت حاكميت تركان و ديگر اقوام اورال آلتائي بوده و داراي پي افزوده خان-قان-گان-جان و كه ن-گه ن-يه ن، .... باشد، به احتمال بسيار زياد نامي تركي و يا اورال آلتائي است.

به اين پسوند-كلمه در توپونيمهاي باستاني مانند كورقان - قورقان (پشته اي كوچك بر مزار مرسوم در ميان اقوام اوراسيا در ٥ هزار سال پيش. بعدها به معني استحكامات و قلعه و ...)، قاديرقان، بارسيغان-بارسقان (نك. ورزقان)، قارقان (نك. قاراقان-خرقان)، قاتقان (خم، انحنا، كج و مورب)، يارقان، يارليقان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل پرتگاه، كناره دره، شكستهاي كنار رودخانه)، بارقان (زمين سست، محل باتلاقي)، چالاغان (از اسامي جزائر درياچه اورميه. محل زندگي طائفه چالا-چلا از توركان قيپچاق)، اؤتوكه¬ن (به معني محل دعا و نام الهه مكان، فرم اوليه آن "اؤتوك+-كه ن". مك. ياسوكند، نك. يئكه ن) و ... بكار رفته است. اين پسوند در توپونيمهاي بيشماري در سرتاسر سرزمينهائي كه روزگاري تحت حاكميت اقوام آلتائي، پروتوتورك و تورك بوده اند بويژه در ايران و آزربايجان به يادگار مانده است، از آن جمله اند نامهاي جغرافيائي زير: آزه¬ربايجان-آزربايجان، بلاسجان-بلاشگان، داخرقان-توفارقان، بيلقان-بايلاقان (نك. بيله سوار)، مغان-موغان، زنگان-زنجان، سيساقان-سيسجان، كوشگان-جوشقان، يئكه¬ن (نك. يئكه ن)، شانجان، سدقان (صدقان)، چادگان (چادقان)، چؤهره¬قان (نك. چهرگان)، دليجان، انديجان، ديلمقان، نوشيجان، كميجان، ورزقان، گوگان، گرگان-جرجان (نك. گرگان)، واسپورقان-سوپورقان، ارزينجان، اوجان، ترجان، مزلقان، چاپاقان-چپقان، جنقان-جنگان، و... .

پسوند "–جان" و عنوان "جان": پسوند جغرافيائي "–جان" كه تلفظ عربي پسوند اصلي "قان" تركي است را، نمي بايد با كلمه "جان" تركي كه در برخي از القاب و عناوين و پيش از نام اشخاص بكار رفته اشتباه نمود. جانCan ، كلمه و صفتي تركي به معني بزرگ و درشت است كه معمولا در اسامي زنان خويشاوند بكار مي رود، مانند "جان ائجه" به معني خواهر بزرگ پدر (عمه)، "جان بيگيم"، "جان آقا خانيم" و ... . اين كلمه در نام مردان عموما به شكل "جانيCanı "، "چانيÇanı "، "شاني Șanı" و به معني عموزاده، دائي زاده و ... بكار رفته است. مانند "جاني بك"، "جاني خان"، "جانعلي"، "جان محمد" (از سرداران شاه اسماعيل)، ....

اشاره غيرمستقيم مستوفي به ريشه تركي "سينگه ن"

به گفته حمدالله مستوفي، "شهر زنجان را اردشير بابكان ساخته و "شهين" يا يعني منسوب به شاه خوانده است". در لغت نامه دهخدا نيز ذيل واژه شهين گفته مي شود "شهين نام شهر زنگان است و معرب آن زنجان ميباشد. گويند آن شهر را اردشير بابكان بنا كرد ...". اما ماخذ و منبع مستوفي در مورد ساخته شدن و ناميده گرديدن اين شهر آزربايجاني توسط اردشير بابكان معلوم نيست و تاكنون هيچ منبع موثق ديگري در اين ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، همانگونه كه بدرستي در بسياري از منابع فارسي نيز تثبيت شده و مسلم است، كلمه "شهين" مذكور، از نظر زبان شناسي ارتباطي به زبانهاي پارسي باستان، ديگر زبانهاي ايراني و ادبيات اوستايي و غير آن ندارد.

با اينهمه اشاره مستوفي به نام "شهين"، و همچنين معني آن به شكل "شهر منسوب به شاه" داراي اطلاعات ذي قيمتي در باره هويت و ريشه تركي اين نام است. اولا ثبت "شهين"، چيزي به جز فرم ايراني شده بخش اول نام اصلي و تركي شهر يعني "سين" نمي باشد (مانند تبديل "سونقور" به "شونقار"). ثانيا مستوفي بخش دوم نام اين شهر يعني "گه ن"-"قان" به معني محل را با كلمه ديگر تركي يعني "قان-خان" كه به معني شاه است اشتباه نموده و در نتيجه به نقل روايتي براي تقويت اين گمان اشتباه خود دست يازيده است. اما خود اين اشتباه، آشكارا نشان مي دهد كه وي ترديدي در ريشه تركي اين نام نداشته است. به همه حال اشاره مستوفي به نام "شهين" (سين تركي) و منسوبيت آن به شاه (قان-خان تركي) مويد نام اصلي و تركي اوليه شهر زنجان-زنگان يعني "سينگه ن-سينقان" است.

٢-"سانقانSanqan ":

نام شهر زنگان محرف كلمه تركي سانقان (سان+قان) تركي به معني محل شمارش، مكان داوري و مجازا محشر است. در اين تركيب، كلمه تركي "سان" بن مصدر "سانماق" در تركي باستان ميباشد كه به معني شمردن، محسوب كردن، شمرده شدن و محسوب شدن، حساب كردن، فكر كردن، انگاشتن، گمان و فرض كردن، قياس كردن، انتظار داشتن، حدس زدن، قضاوت كردن، ... است. از همين ريشه است كلمات و تركيبات "سانكي" (گويا)، "سان" (عدد، شمار)، و اصطلاح "سان ديدن" در زبان فارسي به معني شمردن افراد لشكر. تبديل "الف" نخستين كلمه "سانقان"، به فتحه در "سنقان" (زنگان)، به سياق تبديل "آياق" به "اياق" در زبان و لهجه هاي گوناگون تركي بوده و امري معمول است. تبديل حرف "سS " به "زZ " نيز به لحاظ قواعد زبان تركي قانونمند و قاعده اي معلوم در زبان تركي است. مانند تبديل سككيز اونSəkkiz On به سكسه¬نSəksən ، دوققوز اونDoqquz On به دوخسانDoxsan و سيگيلSigil تركي قديم به زيييلZiyil (اين كلمه اخير تركي در شكل زگيل وارد زبان فارسي شده است).

وجه تسميه سانقان

بنا به عقيده قزلباشان ترك علوي (سرطالبي، سير طاليبي، ... در ايران به خطا با گروه متفاوت ايراني-كردي اهل حق يكي شمرده مي شوند)، انسانها در روز قيامت در سلطانيه (نك. قونقور اؤله نگ) زنگان آزربايجان جمع شده و نيكوكاران به بهشت و بدكاران به جهنم خواهند رفت. كردان علوي اهل حق نيز مشابه همين اعتقاد را در باره شهرزور دارند. (شهرزور در بسياري از منابع دوره اسلامي به شكل حد جنوبي آزربايجان تاريخي ذكر شده است. امروزه در خاک عراق شهرکي بنام شهرزور (زور، سورا) در شمال شرقي سليمانيه نزديک مرز ايران و عراق، در طرف مقابل شهرستان مريوان استان كردستان وجود دارد).

در تركي باستان تركيبي به شكل "سان ساغيشSan Sağış " (محاسبه و حساب و كتاب) وجود داشته كه بررسي آن ميتواند به ريشه شناسي صحيح نام زنگان پرتو افكند. "ساغيش" در تركي قديم و ميانه به معني روز داوري و قيامت، و "ساغيش گونوSağış günü " به معني روز قيامت است (كيتاب-ي دده قورقود: "ساغيش گونونده، آينا گؤركلوSağış günündә ayna görklü "- در روز قيامت آئينه زيباست). به نظر مي رسد كه جز اول تركيب باستاني "سان ساغيش"، يعني كلمه "سان" با نام شهر "زنگان" به معني محشر، و جز دوم آن يعني كلمه "ساغيش" با نام شهر "سجاس" در جنوب سلطانيه به معني روز داوري و قيامت مرتبط بوده باشد (ساغيش-ساغاش-ساگاش-ساگاس-ساجاس-سجاس).

ريشه شناسيهاي محتمل ديگر:

٣-نام شهر زنگان محرف كلمه "سانقانSanqan " تركي به معني مكان مشهور و محل معروف مي باشد. در اين تركيب "سان" به معني شهرت است.

٤-زنگان محرف و مخفف كلمه "چانگقانÇañqan " (چانگ+قان) تركي، به معني محل ولوله و همهمه است (اشاره اي مبهم به صور اسرافيل و محشر؟). چان-چانگ-چانق (چين-چينغ-چينق-چينگ) كلمه اي تركي به معني سر و صدا، نعره و فرياد، همهمه، ولوله، صداي زد و خورد و زنگ و زنگوله .... چان (چانگ) در تركي معاصر همچنين به معني ناقوس است. برخي از تركي شناسان آن را از ريشه اي چيني دانسته اند كه به نوبه خود منشا كلمه چنگ در زبان فارسي نيز مي باشد. همريشه با كلمات چينقيرتي (صدا)، چينقيراق (زنگوله)، چينقيرداق (وسيله اي كه با آن صدا ايجاد كرده و جلوي گريه كودك را ميگيرند)، چينقيرداماق، چينلاماق، چينلاتماق (هر سه به معني صدا در آوردن، به صدا در آوردن)، چينقراماق (از اسم چينقير، صدا درآوردن ناقوس، زنگوله، زنگ زدن)، چينقارتغو (نوعي زنگوله).

تبديل صداي "چÇ "-"جC "به "سS "-"زZ " قاعده اي بسيار شناخته شده در فونئتيك تركي است. مانند تحول "بنزه¬مه كBənzəmək " به "بنجه¬مه كBəncəmək "، سيريشSiriş به چيريش Çiriş در بعضي لهجه هاي توركي آزربايجان، "جولCol " قاراچاي به "زولZol در توركي بالكار (به معني راه)، تبديل "اجلƏcəl " عربي به "ازلƏzəl " در توركي قازان، تبديل ساچSaç و ساچاقSaçaq تركي به چاچÇaç و چاچاق Çaçaq در قيرقيزي، تئلئوت و اويروت، تبديل مصدر تركي جارلاCarla به زارلاZarla در مونقولي و .... حادثه اسقاط حرف "گ" از چانگقان و تبديل آن به چانقان (زنگان) در نام ديگر شهرهاي آزربايجان نيز ديده مي شود، مانند تبديل "يئگكه ن" به "يئكه ن" (در نام شهر يكان به معني شهر نيكو. نك يكان)، "تيكگه ن" به "تيكان" (در نام شهر تيكان تپه، نك. تكاب).

٥-سنگگه نSәñgәn : نام شهر زنگان مخفف و محرف كلمه "سنگگه ن" تركي به معني محل فرونشستن غوغا، مشتق از فعل "سنگيمه كSәñimәk " است. اين فعل به معني به آرامش گرائيدن، فرو نشستن چيزي تند و شديد مانند غوغا، جنگ، طوفان و زلزله و باران و ... مي باشد. از همين ريشه است كلمه "سنگيرSәñir " كه در تركي باستان به معني دماغه، قسمت بيرون آمده يك كوه، گوشه و بخش بيرون آمده يك ديوار مي باشد. نام روستاي "سنگر" در حومه اورميه همين كلمه تركي قديمي است. بسياري از لغتشناسان كلمه "سنگر" در زبان فارسي، و برخي از آنها كلمه "سنگين" فارسي را نيز مشتق از اين كلمه تركي دانسته اند.

٦-زنگان محرف و مخفف كلمه "سانچغانSançğan " تركي به معني نوعي بوته خاردار و مشتق از فعل "سانجماق" است. از همين ريشه است "سينجان" به معني قوطي خار در تركي عثماني، "سانچقان قاتي" به معني ميوه نوعي درخت و يا بوته خاردار در تركي خاقاني. نامگذاري اماكن زيستي بر اساس پوشش گياهي مجاور آنها روشي معمول در تاريخ اقوام ترك و آزربايجان است، مانند قاراقان-خرقان (نك. خرقان) و ...

٧-در زبان تركي كلمه ديگري به شكل "چانگÇañ " و به معني گرد و غبار وجود دارد. بر اين مبنا، "چانگقان" (چانقان-زنگان) به معني مكان گرد و غباردار است.

وجه تسميه "سينگه ن"

١-اکثريت تركان، شهر زنجان را با نام "زنگان" مي خوانند. اين خود دليلي بر "گه ن" بودن بخش دوم نام اين شهر (سينگه ن) ميباشد و نشان مي دهد كه فرم زنجان تلفظ عربي اين اسم در دوره پس از اسلام بوده است. از سوي ديگر در جامع التواريخ گفته مي شود كه در زبان تركي "سينله" منحصرا براي ناميدن قبر كفار و مزار براي ناميدن قبر مسلمانان بكار مي رود. اين نيز نشان مي دهد كه نام سينگه ن، مربوط به دوره پيش از اسلامي اين منطقه از آزربايجان، و قبل از پذيرش اسلام از سوي تركان و رواج يافتن فرهنگ اسلامي در آزربايجان مي باشد.

٢-در آزربايجان شهرها و روستاهاي ديگري با نامهائي به معني مدفن و مقبر وجود دارند. مانند:

-"قورقان Qurqan" كه نام چندين شهر و روستا در آزربايجان و خراسان (نك. گرگان) است. اين نام كلمه اي تركي به معني تپه اي كوچك كه از انباشتن خاك بر سر مزار به وجود آيد، تپه مصنوعي مزار كه از انباشتن خاك و يا سنگ بر روي مزار بوجود مي آيد مي باشد؛

-"سوپورقانSupurqan " (سوبورغان، سپرگان) نام روستائي در شهرستان اورميه. در شهر بناب (نك. بناب) نيز قبرستاني بنام سپرگان وجود دارد. اين كلمه تركي كه به معني قبر و مزار مي باشد در زبان موغولي به شكل "سوبورغان" و در تركي سويون به اشكال "سووورقا" و "سورقا" موجود است. در متون تركي باستان و قديم عباراتي چون "سين سوبورقان اورون" (مكان مزارها)، "سين سوبورقان يئركه ياخين"، "سين اورون"، "سين سوبورغان آراسينتا" (در ميان مزارها) بسيار بكار رفته است.

-در روايات باستاني ارامنه ادعا ميشود که حضرت نوح و همسرش در شهر مرند آزربايجان (نك. مرند) مدفون شده و اسم اين شهر آزربايجاني از يک فعل ارمني به معناي دفن يا دفينه مشتق شده است. (ارامنه امروزي ادعا مي كنند حضرت نوح بعد از طوفان در نخجوان فرود آمد و در اين شهر مدفون شد).

٣-در منطقه زنگان در تطابق با وجه تسميه آن، اماكن مقدس، معابد، مقابر، بقعه ها، امامزاده ها و زيارتگاههاي تاريخي بيشماري وجود دارند. در زير به برخي از آنها اشاره مي شود (در مورد امامزاده ها، به ناحيه ابهر اكتفا شده است):

-مجموعه‌ي "دوزهونDuzhun " و يا "دوزهونلارDuzhunlar " (به فارسي مردان نمكي): (هون-خون-قون-گون در تركي باستان به معني انسان، آدم و مردم است. كلمه تركيبي "ائلگونElgün " به معني توده مردم در تركي مدرن نيز از همين ريشه است). از اين مجموعه كه در معدن نمك روستاي چهرآباد (نك. چهرگان) در‪ ۷۵‬ كيلومتري جنوب شرقي زنجان قرار دارد، تاكنون جسد شش نفر به همراه اشياء گوناگون و ٣٠٠ قطعه پارچه كشف شده است. معدن نمك چهره‌آباد و دوزهونلار (مردان نمكي) مكشوفه در آن، با قدمت تقريبي بين هزار و هفتصد تا دو هزار و سيصد سال از جمله مهمترين اطلاعات باستان‌شناسي آزربايجان است.

-قبر حضرت قيدار نبي: در خيابان اصلي شهر قيدار (خدابنده)، در شهرستان خدابنده (قيدار) در صد كيلومتري جنوب شرقي زنگان قرار دارد. بنا به بعضي روايات، قيدار بزرگترين (و يا دومين) پسر از دوازده پسر حضرت اسماعيل و نوه حضرت ابراهيم خليل الله و بيست و پنجمين (و يا سي امين) جد پيغمبر اسلام بوده است. اين بقعه بدست دولتزن ترك بولوقان (بلغان، بلغار) خاتون، دختر ارغون شاه احداث گرديده و گنبد و مقبره آن در تاريخ ١٣١٩ هجري قمري توسط امير افشار جهانشاه تعمير شده است. (در ديگر نقاط آزربايجان نيز -بنا به روايات گوناگون- پيغامبراني مدفون اند: قبر حضرت حجي ‏عليه‏السلام در همدان؛ قبر حضرت حيقوق (حبقوق نبي) در شهرستان تويسرکان (نك. تويسركان) استان همدان؛ مرقد حضرت اشموئيل‏ (شموئيل) در يازده كيلومتري شهرستان ساوه-جاده بويين زهرا (نك. ساوه)؛ قبر پسر لقمان و چهار پيغمبر (چهار انبيا عليه ‏السلام) در قبرستان پيغمبريه در قزوين (نك. قزوين)؛ قبر نوح و زن وي در مرند و يا نخجوان (نك. مرند)، ....).

-مقبره‌ اولجايتو محمد معروف‌ به‌ گنبد سلطانيه:‌ اين‌ بناي‌ معظّم‌ كه يكي‌ از شاهكارهاي‌ هنر معماري‌ تركي-آزربايجاني و دنياي‌ اسلام‌ به‌ شمار مي‌آيد، در چهل‌ كيلومتري‌ جنوب‌ شرقي‌ شهرستان‌ زنجان‌ و در دشت‌ مسطّح‌ سلطانيه‌ (نك. قونقور اؤله نگ) واقع‌ شده‌ است‌. اولجاتيو سلطان امپراتوري تركي آزربايجاني ايلخاني مذهب علوي قزلباشي تركي را به عنوان مذهب خود پذيرفت و پايتخت را از تبريز به سلطانيه آورد. بناي گنبد سلطانيه در دوران حكومت وي و در مدت حدود ٩ سال احداث شد و به اوج شهرت خود رسيد. اولجايتو قصد انتقال اجساد امامان شيعي به سلطانيه را نيز داشت، اما بعدها از اين فكر منصرف گشته، اين بنا را به آرامگاهي براي خود اختصاص داد. به اعتقاد برخي محققان، جايگاه قبر امپراتور ايلخاني در سردابه كه از فضاهاي جانبي گنبد سلطانيه بوده و در ضلع جنوبي در زير تربت‌خانه واقع شده قرار دارد. سلاطين ايلخاني به پيروي از اعتقادات و سنن خويش اجساد مردگان را همراه اسباب و وسايل معيشتي آنان در گورهاي سردابه‌اي در زيرزمين‌ها دفن مي‌كردند و سعي در ناشناخته ماندن مقابر و گورستان‌هاي خود داشتند.

-بوراق بابا ياتيريBuraq baba yatırı ، سولطان چلبي اوغلو كئچه بؤركو (مقبره‌ سلطان چلبي اوغلو و يا آرامگاه شيخ براق‌ بابا): آرامگاه سلطان چلبي اوغلي و يا مقبره شيخ براق در ٥٠٠ متري جنوب باختري محوطه تاريخي سلطانيه بر سر راه سلطانيه – خدابنده، و در ٣٠ كيلومتري شرق زنگان قرار دارد. نام تركي آن «چلبي اوغلو كئچه بؤركو اوجاغي» است (كئچه بؤرك در زبان تركي به معناي كلاه نمدي است). عده اي از محققان اين مقبره-جمع ائوي (جمعخانه) را كه قدمت آن به دوره امپراتوري تركي آزربايجاني ايلخاني ميرسد محل دفن سلطان چلپي، نوه مولانا كه به دعوت اولجايتو از قونيه به سلطانيه نقل مكان كرد مي دانند. برخي نيز آنرا متعلق به شيخ براق بابا از بزرگان طريقت شمسيه و علويان قزلباش در آزربايجان و تركيه دانسته اند. شمسيه، شاخه قزلباشي-علوي طريقت اصلا سني مولويه است. شيخ براق بابا كه از خاصان دربار سلطان محمد خدابنده (الجايتو) بود و به حلول حضرت علي در قالب اولجايتو امپراتور ايلخاني اعتقاد داشت، در جنگ او با گيلكيان در نزديكي لاهيجان به قتل رسيد. بوراق بابا خليفه اي بنام اميرجي داشت كه گويا كلاه "سولطان چلبي" از پيروان خويش را كه به‌ عنوان تبرك و در حين سماع در قونيه از او دريافت كرده بود، بر بالاي مزار پير خود شيخ براق بابا گذاشته است. اين بنا از دو بخش ياتير (مقبره) و جمع ائوي (جمعخانه) تشکيل يافته است. معماري اين مجموعه با الهام از عقايد و مراتب مذهب تركي قزلباشان علوي طراحي شده است. سبک قبر شيخ براق (؟) در اين آرامگاه حلقه ذکر صوفيان ترك را تداعي مي نمايد. داخل مقبره به فضاهايي تقسيم شده که جسد سلطان (؟) در وسط و جسد مريدان با توجه به مراتب آنها در گرداگرد آن قرار داده شده اند. بخش نخست در قسمت ورودي به فقرا اختصاص داشته است. حجره‌هاي انفرادي صحن مركزي درهاي كوتاه دارد و محل رياضت مريدان با توجه به مراتب آنها بوده است. صحن جمع ائوي (خانقاه) محل سماع جمعي بوده كه پير در وسط و مريدان در دور او حلقه مي‌زدند. بخش‌هاي جنوبي بنا احتمالا به ‌عنوان كلاس‌هاي آموزشي و فضاي واقع در دو طرف ايوان جنوبي محل ذكر زمستاني بوده است.

-آغو ايچه ن دده احمد اوجاغيAğu İçən Dədə Əhməd Ocağı (بقعه پير احمد زهرنوش): يکي از بناهاي قديمي شهرستان ابهر آرامگاه مولانا قطب الدين احمد ابهري مشهور به آغو ايچه ن (پير زهرنوش، ٥٠٠ - ٥٧٧ هجري قمري) در منتهي‌اليه قسمت جنوبي ابهر و در انتهاي خيابان ١٧ شهريور است. در تركيه نيز چندين اوجاق علويان ترك قزلباش با نام "آغو ايچه ن" وجود دارد، از جمله قارادونلو جان بابا آغو ايچه ن اوجاغي. مولانا قطب الدين احمد ابهري كه از بزرگان مذهب قزلباشي علوي و سرسلسله صوفيان و محدثي صاحب کمال بود، مريدان خود را در اين محل ارشاد مي کرده است. اين بقعه ساخته شده در اواخر قرن ششم تا اوايل قرن هفتم هجري، محل به سر بردن چهارصد صوفي بوده است. گنبد بنا به سبک پنج و هفت و همانند گنبدهاي دوره سلجوقي احداث شده است. بقاع ديگر اين مجموعه به استناد متون تاريخي متعلق به دو عارف بزرگ به نامهاي ابوبکر محمد بن عبدالله ابهري صاحب کتاب العوامل في شرح مذهب مالک بن انس و همچنين مولانا شهاب الدين ابهري است که تا اوايل دوران صفوي در قيد حيات بوده است. از فضاي مجاور اين آرامگاه هم اکنون به عنوان اداره ميراث فرهنگي استفاده مي شود.

-داش كسه ن اوجاغي (آرامگاه و معبد داش‌کسن): اين مجموعه در ١٠ کيلومتري جنوب‌شرقي سلطانيه، در نزديکي روستاي وير (نك. ابهر) قرار گرفته است. مطالعات اخير نشان مي‌دهند که محل مزبور کاربرد آرامگاهي داشته است. محوطه داش کسه ن در محوطه‌اي به شکل مستطيل ناقص به طول ٤٠٠ متر و به عرض ٥٠ تا ٣٠٠ متر نقر گرديده و سه غار مصنوعي با کنده کاري‌هائي در دل کوه حفر شده است. از نقش‌هاي اين کنده کاري‌ها مي توان به تصوير دو اژدها که در مقابل يکديگر به شکل قرينه حک شده‌اند و طول هر يک ٥/٣ متر است اشاره کرد. در فرهنگ چيني و نيز تركان باستان اژدها را مظهر قدرت مي‌دانسته اند. در طرفين اين نقش‌ها محراب‌هاي نقش‌داري با طرح‌هاي تركي اسليمي، گل و بوته و مقرنس‌هاي سنگي کنده‌کاري شده‌اند. مجموعه اين آثار يادگار هنرمندان چيني و حاصل فرهنگ ختائي است که به فرمان اولجايتو از چين فراخوانده شده بودند.

-قبر ارغون خان در تپه تاريخي نور: تپه نور (نام اصلي؟) از ديگر آثار تاريخي سلطانيه است که در ١٥٠٠ متري جنوب شرقي گنبد قرار دارد. در کاوشهاي باستان شناسي وجود بنائي قديمي در اعماق آن تپه مشخص و محرز شده است. گويا قبر ارغون شاه نيز زماني در بالاي اين تپه بوده است.

-قبر ارغون خان در كوه سجاس (نك. سجاس): "چنانچه عادت مغول بود ناپيدا كرده بودند و آن كوه را قورغ (قوروق) گردانيده و مردم را از حدود گذشتن زحمت رسيدي. دخترش اولجاي قبر پدر را آشكار كرده، آنجا خانقاه ساخت و مردم بنشانيد و ..." (آثار البلاد و اخبار العباد).

-آرامگاه شاهزاده زيدالکبير در ابهر: از زيارتگاههاي معتبر و معروف ابهر و حومه مي باشد که در شرق شهر و در انتهاي خيابان استاد مطهري واقع شده است. شاهزاده زيدالکبير از صوفيان برجسته و پرهيزکاران وارسته عصر خود بشمار مي رفته است. در گذشته اطراف اين زيارتگاه، گورستاني بود که امروزه به خارج شهر منتقل گرديده است. امروز اين بقعه با گنبد مخروطي شکل و معماري بي نظير خود، در وسط ميداني به همين نام که پر از گلهاي رنگارنگ مي باشد قرار گرفته است. قبلاً بر بالاي صندوق چوبي نفيس اين آرامگاه و بنا بر سنن تركي، کلاهخود مطلاّيي با زنجيره هايي از همان جنس بطور معلّق نصب بود و شمشيري که روي قبضه آن نوشته هايي به چشم مي خورد وجود داشت که امروزه از اين اشياء اثري نيست. بقعه مورد توجه مردم بومي و به خصوص مورد اعتقاد، توسل و نذورات زنان است.

-بناي امامزاده اسماعيل ابهر: در شمال شهرستان ابهر، بناي تاريخي تماماً آجري با گنبدي از نوع دو جداره وجود دارد. اين بنا كه داراي تزيينات داخلي و خارجي با ارزشي است در قرن نهم هجري قمري ساخته شده و تزيينات آن به دوره صفويه تعلق دارد. برخي تذکره نويسان از دفن امام زاده اسماعيل از نوادگان امام علي در اين بقعه سخن گفته اند.

-بقعه امامزاده يحيي ابهر: بقعه امام زاده يحيي که او را از نوادگان امام موسي کاظم دانسته اند، در شهر سايين قالا (نك. صايين قلعه) قرار گرفته و قدمت آن به قرن هشتم هجري قمري مي رسد. اين بنا در يک فضاي روستايي و در جوار باغهاي بيرون شهر احداث شده است. تپه تاريخي صايين قلعه در داخل محوطه اين بقعه قرار دارد.

-گؤي ايمامزادا (بقعه امامزاده محمد) ابهر: بقعه امامزاده محمد که قدمت آن به قرن ششم هجري قمري مي رسد در مرکز شهر ابهر در خيابان امام خميني و کنار مسجد نور قرار دارد. بر روي مزار امامزاده محمد كه او را از نوادگان امام حسن مجتبي دانسته اند، ضريح کوچک و ساده اي از جنس چوب نصب شده است.کاشيکاري گنبد فوق العاده زيباست.

-بقعه امامزاده کهريز ابهر: اين بناي آرامگاهي در يک کيلومتري باختر محوطه تاريخي سلطانيه قرار گرفته و به دليل مجاورت با قنات کهريز به امام زاده کهريز معروف شده است. قدمت بناي تاريخي امامزاده کهريز سلطانيه به دوره دولت تركي آزربايجاني صفويه ميرسد. اين بقعه را امامزاده قاسم يا امامزاده عبدالله نيز مي گويند.

-امامزاده عبدالخير ابهر: بناي تاريخي آرامگاهي امامزاده عبدالخير که به لحاظ ساخت و معماري به دوره دولتهاي تركي آزربايجاني صفويه -قاجاريه نسبت داده مي شود، در ميان يک قبرستان تاريخي در باختر روستاي قروه (نك. قوروا)، از توابع شهرستان ابهر (نك. ابهر) قرار گرفته است.

-آرامگاه پيرسقا ابهر: بناي تاريخي آرامگاه پير سقا در روستاي پير سقا (پير زاغه) در ٣٠ کيلومتري سمت باختري شهر ابهر قرار دارد. پير سقا يکي از قطب‌هاي صوفيه بوده است. فرم بنا و نحوه ساخت آن حکايت از ساخت اين بنا در دوره امپراتوري تركي آزربايجاني صفويه دارد. در زير اين گنبد مقبره اي وجود دارد که توسط يک ضريح فلزي محافظت مي ‌گردد.

-بقعه مولاحسن کاشي: در فاصله ٥/٢ کيلومتري جنوب شهر سلطانيه‌ قرار گرفته است. گنبد اين بقعه که در سال ١١٧٣ هجري قمري در اواخر دوره شاه طهماسب بنا شده، با گنبد مقبره شيخ صفي‌الدين اردبيلي قابل مقايسه است.

-ديگر امامزاده هاي شهرستان ابهر: در محدوده شهرستان ابهر امامزاده هاي ديگري نيز وجود دارند. از جمله: "مقبره امامزاده يونس" در شريف آباد، "بقعه امامزاده يعقوب" (قرن سوم هجري قمري)، "بقعه پير سکينه خاتون" (قرن يازدهم هجري قمري) و "مقبره سلطان شهيد ازناب" (قرن يازدهم هجري قمري).

نامهاي مشابه جغرافيائي

١-نام بسياري از روستاهاي آزربايجان و ديگر مناطق ترك نشين كه داراي كلمه "زنگ" در اسم خود مي باشند، مانند روستاي "زنگ آباد" در اطراف ورزقان، در ارتباط با ريشه هاي تركي "سين" و يا "چان" مذكور است.
٢-در چين مركزي شهري بنام سينقان (چانگان، چانقان، ....) وجود دارد كه پايتخت بيش از ده امپراتوري چيني در تاريخ و در دوره سلسله تانگ، يكي از بزرگترين شهرهاي جهان بوده است. معني نام شهر سينقان، آرامش ابدي است كه علاوه بر شباهت ظاهري با نام سينقان-سينگه ن تركي – حتي در صورت همريشه نبودن با آن- همخواني معنائي دارد.
٣-نام ناحيه سين كيانگ (شينجان) در چين، نامي جديد به معني سرزمين مرزي است. اين نام چيني در راستاي سياست تغيير نامهاي تركي به چيني در تركستان چين، از سوي دولت اين كشور به ناحيه اويغور در اين كشور داده شده و نامي تاريخي نيست.
٤-نام سينجان در تركيه. در تركيه اماكن جغرافيائي چندي (محله، روستا، ...) با نام سينجان وجود دارند، اما بنظر نمي رسد كه اين نامها داراي گذشته اي طولاني بوده باشند.
٥-قاتون سيني: شهري بين تانقوت و چين.

ريشه شناسيهاي نادرست

١-در برخي از منابع تركي، نام زنگان به صورت محرف كلمه تركي "زنگين" به معني ثروتمند و غني توضيح داده ميشود: "زنجان`ين اسکي آدلاريندان بيريسي زنگان`دير، کي زنگين سوزجويونده ن آلينيبدير. تورک ديلينده زنگين وارلي، عظه مه تلي، گئنيش، دولو و قييمه تلي و . . . آنلاميندا گليب. دوغرودان دا بو توپراق زنگين بير وارليقدير ...". حال آنكه بنا به بسياري از لغتشناسان كلمه "زنگين" در زبان تركي، خود محرف كلمه فارسي "سنگين" است و داراي ريشه تركي نمي باشد.

٢-به گفته حمدالله مستوفي شهر زنجان را اردشير بابكان ساخته و شهين يا شاهين يعني منسوب به شاه خوانده است. در لغت نامه دهخدا نيز ذيل واژه شهين اين ادعا تكرار شده است: "... گويند آن شهر را اردشير بابكان بنا كرد...". همانگونه كه فوقا اشاره شد، ماخذ و منبع مستوفي در مورد داستان ساخته شدن و ناميده گرديدن اين شهر توسط اردشير بابكان مبهم است و تاكنون هيچ منبع موثق ديگري در اين ارتباط اظهار نظر ننموده است. علاوه بر آن، قرائن و شواهد نشان مي دهند كه كلمه "شهين" مورد بحث، فرم ايراني كلمه "سين" تركي است.

٣-در برخي منابع ادعا مي شود كه نام زنجان –زنگان محرف و مخفف كلمه فارسي-پارسي "زنديگان" به معناي مكان اهل كتاب زند است كه در دوره ساسانيان بر اين منطقه گذاشته شده است: "وجه تسميه آن زندگان، يعني اهل كتاب زند است.... نام اين شهر زنديگان بوده همچون آذربايگان، خدايگان و غيره.... "زند" معروفترين كتاب آيين زردشتي در دوران ساساني و "گان" از پساوند پارسي باستان.... گويا به مرور زمان و به علت کثرت استعمال "د" و "ي" زنديگان حذف گرديده و تبديل به زنگان شده و سپس چون در زبان عربي حرف "گ" به "ج" تبديل مي شود کلمه "زنگان" به "زنجان" تبديل شده است. همـانطور که نام آذربايگان به آذربايجان و گرگان به جرجان تبديل شده است...".

علاوه بر نبود هيچ سند و قرينه اي كه بتواند اين ادعاهاي جديد را ثابت كند، زندي ناميدن اهل كتاب زند نيز محتاج به اثبات است. (البته در گذشته زرتشتيان "زنديك" و يا "زنديق" ناميده شده اند كه در اين صورت مي بايست نام شهر زنجان به صورت "زنديكگان" ثبت مي شد). افزون بر آن، قاعده عمومي در بسياري از لهجه هاي زبان تركي و محاوره آزربايجان، افزايش "ن" در برخي از كلمات به "ند" است و نه عكس آن. مانند تبديل "كه ن" به "كند" (نك. ياسوكند)، "ساپان" به "ساپاند"، "كيرشه ن" به "كيرشه ند"، "خرمنه" به "خرمنده" (نك. خدابنده)، "آسان" به "هاساند"، "فن" به "فند" و .... بنابراين تبديل "زنديگان" به "زنگان" (حذف حرف "د") در زبان مردم آزربايجان بسيار نامحتمل است (لازم به يادآوري است كه نمونه هاي آزربايجان و گرگان در ادعاي فوق، اساسا كلماتي تركي بوده و داراي ريشه و ساختار فارسي-ايراني نيستند).

٤-برخي نام زنجان را با كلمات فارسي "زن" و "جان" مرتبط شمرده و اين وجه تسميه عاميانه را نيز در نوشته ها و گفته هايشان وسيله طعن و تمسخر تركان و آزربايجانيان زنگاني قرار داده اند. حال آنكه "زنجان"، فرم فارسي شده و معرب نام تركي اين شهر يعني "سينگه ن-سانقان" است و ارتباطي با كلمات "زن" و "جان" در زبان فارسي و يا هر زبان ايراني معاصر و باستاني ديگري ندارد.

٥-طبق مدارک آشوري، منطقه زنجان كه در قرن نهم پيش ازميلاد "آنديا" نام داشته، از اواخر دوره صفويه نام "ايالت خمسه" بر خود گرفته و در كتب تاريخي نيز از خوانين منطقه به شكل حاكمان خمسه ياد شده است. ايالت خمسه از زمان پيدايش در دوره دولت تركي آزربايجاني صفويه تا قبل از تقسيمات جديد کشوري (ايالتها و استانها) در دوره پهلوي و رضا شاه، اساسا شـامل استان زنگان و قزوين فعلي، شهرستان آزربايجاني گروس بيجار (نك. بيجار)، همچنين شهرستان تيكان تپه (نك. تکاب) و بخشهائي از استانهاي همدان و مركزي فعلي بوده است. ظاهرا خمسه ناميدن اين ايالت، به دليل استقرار پنج ايل ترک "مقدم"، "افشار"، "بايات"، "اصانلو" و "خدابنده لو" در اين منطقه و يا تشكل ناحيه مذكور از پنج بلوك "ابهررود"، "خرارود"، "زنجانرود"، "ايجرود" و "سجاسرود" بوده است، ايجاد اتحاديه ايلي خمسه در جنوب ايران نيز محتملا در اين نامگذاري موثر بوده است.

نتيجه

زنگان نام شهر و استاني در قسمت مركزي آزربايجان جنوبي است. نام زنگان كلمه اي تركي به معني دفينه گاه (سينگه ن)، محشر (سانقان) و يا مكان معروف است. "زنجان" فرم فارسي-معرب اين نام تركي است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home