Thursday, December 18, 2008

باروق، ريشه شناسي و وجه تسميه آن



باروقBaruq

نامهاي تركي شهرها و اماكن جغرافيائي آزربايجان و ايران، ريشه شناسي و وجه تسميه آنها

مهران بهاري

سه شنبه، ١٨ نوامبر- ٢٠٠٨
توزگون، اولو سويوق آيي، سيچان ايلي
Tozgün, Ulusoyuq ayı, Siçan ili

http://toponimler.blogspot.com/


باروقBaruq


باروق يکي از شهرهاي استان آزربايجان غربي در بخش باروق شهرستان قوشاچاي (مياندوآب. نك. قوشاچاي-مياندوآب) مي باشد كه در تاريخ ۲۸ تير ۱۳۸۳ به شهر تبديل گرديده است. در آزربايجان جنوبي علاوه بر اين شهر، مراكز جمعيتي متعدد ديگري با نام باروق وجود دارند. از جمله:

١-شهر "باروق": در بخش مرکزي شهرستان هريس در استان آزربايجان شرقي،
٢-روستاي "شورجا باروق" (شورجه باروق): از دهستان گاودول (نك. گوگان) بخش مرکزي شهرستان مراغه، در جلگه اي در جنوب خاوري مراغه و شمال خاوري راه قوشاچاي (مياندوآب) به سايين قالا (شاهين دژ، نك. سايين قالا)،
٣-روستاي "حسن باروق" (حسن باري): دهي از دهستان دبجويجين بخش مرکزي شهرستان اردبيل، در منطقه کوهستاني جنوب باختري اردبيل كه آب آن از رودخانه "بارقي" تامين مي شود (نك. به توضيح "بارقي" در ادامه همين مبحث). تيره اي از ايل قيزيلباش شاهسئوه¬ن در اين دره زندگي ميکنند.
٤-روستاي "باروق": دهي از دهستان چار اويماق (چهار اويماق) بخش قاراآغاج (قره آغاج) شهرستان اورمو (اروميه، نك به اورمو-اورميه) در شمال خاوري قره آغاج و جنوب شوسه مراغه،
٥-روستاي "باروق": دهي از دهستان آلان برآغوش بخش آلان برآغوش شهرستان سراب، در شمال باختري مهربان و شوسه تبريز به سراب،
٦-"باروق- باري": روستائي در اطراف خالخال،

ريشه شناسي

باروق-باريق: باروق كلمه اي تركي-آلتائي با معاني زير است:

١-باروق: كلمه اي مشتق از مصدر بار.ماقBarmaq و يا باري.ماقBarımaq در تركي باستان به معني ساختن بنا، تاسيس كردن و فرم و شكل دادن است. "بارماق" تركي همريشه با كلمه "پاني" در زبان ژاپني به معني خاك رس بوده و معادل مصدر "باري." در زبان مغولي است. كلمه "باريق" مستقيما از علاوه شدن پسوند اسم ساز "-يق" به مصدر "بارماق" و يا افزودن پسوند اسم ساز "-ق" به مصدر "باريماق" حاصل گرديده است. در هر دو صورت معني آن خانه، كاشانه، مسكن و سرپناه است. در زبان سومري نيز كه از سوي برخي زباني پروتوتورك تلقي مي شود، كلماتي به شكل "بار"، "بارا" و "باراق" هر سه به معني لانه و كاشانه و ماوا وجود داشته اند. (گروه ديگري از زبانشناسان، مصدر "باريماق" را حاصل افزوده شدن پسوند فعل ساز "-ي" به كلمه "بارBar " (هست) دانسته اند، به سياق مصدر "اؤليمه¬ك Ölimәk" به معني خيس شدن كه از افزوده گرديدن پسوند فعل ساز "-ي" به كلمه "اؤلÖl " به معني خيس حاصل شده است).

٢-از ديگر معاني "باريق" در زبان تركي، دره و پرتگاه بين تپه هاي نوك تيز، شكافهاي موجود در صخره هاي مرتفع، محل سرسبز، آبگير رودخانه و .... است.

٣-معني سوم "باريق-باري"، مفاهيم مجردي چون اساس، اساسي، محفوظ و نظاير آن است.

٤-در متون قديمي تركي، براي كلمه "باريق" دسته ديگري از معاني در رابطه با فعل "بارماق" به معاني هست بودن و يا رفتن نيز ذكر شده است. مانند تركيب "باريق ايتگوچي" در سنگنوشته هاي اورخون كه به معني مصدق و تصديق كننده (معادل محضردار امروزي) بوده است؛ و يا "باريم" (معادل واريم معاصر) به معني معبر و گذرگاه.

بارق:
در زبان تركي كلمه ديگري به شكل "بارقBarq " موجود مي باشد كه از مصدر "بارماق" مذكور به علاوه پسوند اسم ساز از فعل "-ق" حاصل شده است. كلمه "بارق" كه در سنگ نوشته هاي اورخون نيز بكار رفته است، در زبان تركي به دو دسته از معاني "خانه، مسكن، كاشانه، سرپناه، ساختمان، آرامگاه" (بخش غيرمنقول خانه) و همچنين "اشياء منقول داخل خانه" با دو ريشه متفاوت است. به نظر مي رسد كلمه "بارق" به معني بخش غيرمنقول خانه از ريشه "بارماق" تركي به معني ساختن، و كلمه "بارق" به معني اشيا منقول خانه از ريشه "بارماق"- "وارماق" تركي به معني داشتن، بودن مشتق شده باشد. (بارق در معني دوم، همريشه با كلمات "باريمBarım " (ثروت و دارائي)، "باريشBarış " (ثروت و خزينه)، "بارقوقBarquq " (ثروت)، "بارلاس Barlas" (ثروت، دارائي، جذاب، پاكيزه)، "بارليBarlı " (دارا، توانگر)، "بارتوBartu " (ثروت و دارائي، منزل و مقصد، ... است). بارق در تركيب "ائو بارق Ev Barq" از قرن يازده تاكنون مستعمل بوده است. فرمهاي گوناگون باروق-بارق در زبانهاي تركي چنين است: باروق (تركي اويغوري)، بارق Barq (تركي قديم اورخون، اويغوري قديم، قاراخاني، ازبكي)، بارك Bark (تركي ميانه، تركي تركيه، تركمني). يكي از سنگ نوشته هاي گؤك تورك نيز بنام "باريق" (ويا "بارليق") مشهور است.

بارو-باري:
در زبان تركي كلمه ديگري به شكل "باريBarı " و يا "باروBaru " وجود دارد كه با دو كلمه "باروق" و "بارق" مذكور همريشه مي باشد. "بارو" كلمه اي تركي مشتق از مصدر "بارماق" (بن مصدري "بار.+ پسوند اسم ساز از فعل "-ي") و به معاني ديوار، کنگره ديوار (كنگره نيز كلمه اي تركي است)، حصار، سور، حصار دور قلعه، ديوار قلعه، شهرپناه و مجازا خود قلعه است. اين كلمه در اشكال "باري"، "باره" و "بارو" (برج و بارو) وارد زبان فارسي شده است. برخي از لغتنامه هاي فارسي به ريشه تركي اين كلمه اشاراتي كرده اند. چنانچه در فرهنگ نظام گفته مي شود "ممکن است لفظ مذکور در اين صورت مبدل باره باشد و يا از زبان ترکي آمده است". اين كلمه تركي در نامهاي جغرافيائي بسياري در آزربايجان جنوبي بكار رفته است. مانند نام ده "باري Barı" كه روستايي در جنوب سالماس (سلماس) در محال دهستان انزل (نك. بندر انزلي) بخش حومه شهرستان اورمو (نك. اورمو-اروميه) در کنار درياچه اورميه است و يا كلمه باري در نام شهر "محمودآباد گاوباري"، شهري‌ ساخته شده توسط امپراتوري تركي-موغولي ايلخاني در مغان‌ كنار خزر.

از همين ريشه است "بارقاBarqa –باراقاBaraqa " (در تركي مدرن به معني خانه، در تركي قديم به معني كاخ و سرا، در نزد تركهاي اويغور به معني خانه سنگي)، "بارينماBarınma " (پناه جستن و محافظت شدن در مكاني، سرپناه گرفتن در جائي)، "بارينماقBarınmaq " (سرپناه گرفتن در خانه)، "بارينديق Barındıq-باروندوق" (پناهگاه)، احتمالا "باراماBarama " (پيله كرم ابريشم) و نئولوژيسمهاي "باريمBarım " (معماري)؛ "باريم ار Barımәr"، "باريمانBarıman " (هر دو به معني معمار)؛ "باريمالBarımal " (مربوط به معماري).

وجه تسميه

نام "باروق" در اغلب موارد به معني كاشانه و سرپناه بوده و از مصدر باستاني تركي "بارماق" و يا "باريماق" به معني ساختن و بنا كردن حاصل شده است. از همين ريشه است كلمات تركي "باري - باروBarı "، "باريجيقBarıcıq "، "بارين - بارونBarın "، "باريش - بارينج Barınc"، "بارينجاقBarıncaq - برنجه - برنجك"، "بارينما Barınma"، "باريج-باروج-باروژBarıc " و دهها نام جغرافيائي ديگر كه همه در ارتباط با خانه و سرپناه و مامن اند و به عنوان نام مراكز جمعيتي در سراسر آزربايجان جنوبي بكار رفته اند. در برخي موارد نيز نام "باريق" به معني دره بين تپه هاي نوك تيز، شكاف صخره مرتفع، محل سرسبز و آبگير رودخانه بوده و به مراكز جمعيتي اي كه در اينگونه مكانها ايجاد شده اند اطلاق شده است.

ريشه شناسي اينگونه نامهاي جغرافيائي با استفاده از مصدر بارماق (وارماق) به معني رفتن، رسيدن، بدست آوردن، ... نادرست است. به نظر مي رسد صرفا نام رودخانه "بارقي" در استان اردبيل و نام "باريم" به معني معبر و گذرگاه از ريشه بارماق به معني رفتن مشتق شده باشد (نگاه كنيد به توضيح "بارقي" در پاراگراف زير).

نامهاي جغرافيائي هم ريشه

١-روستاي باريجيق Barıcıq: روستائي در چاراويماق. اصل اين نام "باريق+جيق" است كه طبق قواعد زبان تركي، حرف "ق" به هنگام تركيب، حذف شده است (مانند تبديل "كيچيك+جيك" به "كيچيجيكKiçicik " و "اوفاق+جيك" به "اوفاجيقUfacıq "). "-جيق" پسوند تصغير است.

٢-روستاي بارين (بارون)Barın : روستائي در جنوب ماكو (نك. به ماكي-ماكو). اين نام از تركيب "باري.+-ن" حاصل شده و به معني محل اسكان و سرپناه، پناهگاه (و نيرو، قوت) مي باشد، مانند "اكينƏkin " (به معني كشتزار، اك.+-ين). "-ن" پسوند اسم ساز از فعل است.

٣-محله باريشBarınc در تبريز: عده اي اين نام را از "باريش" تركي به معني صلح گرفته اند. با اينهمه به نظر مي رسد اصل اين نام "بارينج" به معني ماوا و مسكن بوده كه از تركيب "بارين.+-ج" حاصل شده است، مانند "سئوين.+-ج"= "سئوينجSevinc ". "-ج" پسوند اسم ساز از فعل است.

٤-روستا و زندان بارينجاقBarıncaq (برنجه، برنجك): زندان و روستاي بارينجاق (برنجه-برنجك) در ٢٨ كيلومتري شمال شهرستان تيكان تپه (تكاب، نك. تيكان تپه-تكاب) از دهستان چمه¬ن (چمن. نك. قاراچمه¬ن-قره چمن)، بخش سوغورلو (تخت سليمان. نك سوغورلو-تخت سليمان) واقع شده است. اين نام حاصل تركيب "بارين+-جاق" حاصل شده و به معني پناهگاه و مامن است. مانند "اويونجاقOyuncaq ". "-جاق" از پسوندهاي تصغير در زبان تركي است.

٥-باريناقBarınaq (بارونق): دهي است از دهستان نياسر بخش قمصر شهرستان کاشان (نك. قاشانگ-كاشان)، از تركيب بارين.+-اق (مانند ساغنياقSağınaq : ساغين.+-اق، به معني ملجا؛ تاپيناقTapınaq : تاپين.+اق، به معني معبد و پرستشگاه).

٦-باريجBarıc (باروج): دهي جزء دهستان يامچي بخش مرکزي شهرستان مرند (نك مره¬ت-مرند)، از تركيب باري.+-ج (مانند "گوجGüc " به معني نيرو از فعل باستاني "گو."+"-ج"). "-ج" پسوند اسم ساز از فعل است.

٧- باروژ: دهي از دهستان باراندوز چاي بخش حومه شهرستان اورميه. محرف باريجBarıc فوق، از تركيب باري.+-ج (مانند "گوج" به معني نيرو از فعل باستاني "گو."+"-ج"). "-ج" پسوند اسم ساز از فعل است.

٨-روستاي برژوك: از بخش سؤكمه ن آوا (به صفائيه تغيير داده شده است) شهرستان خوي. اصل اين نام "باريق+جيق" است كه طبق قواعد زبان تركي، حرف "ق" به هنگام تركيب، حذف شده است (مانند تبديل "كيچيك+جيك" به "كيچيجيكKiçicik " و "اوفاق+جيك" به "اوفاجيقUfacıq "). "-جيق" پسوند تصغير است.

٩-جزيره بارينماBarınma : بارينما نام يكي از جزائر درياچه اورميه (اسم ديگر آن "يوخاري گوله¬يه¬ن داشي Yuxarı Gülәyәn Daşı") است. اين كلمه، اسم مصدر از فعل "بارينماق" و به معني سرپناه گرفتن است. نام اين جزيره در راستاي تركي زدائي، توسط دولت ايران به نام فارسي "كاكايي بالا" تعويض شده است.

١٠-روستاي تگه¬رباري (تگرباري)Tәgәr Barı : روستائي در جنوب تيكان تپه (نك. تيكان تپه-تكاب) ميباشد. كلمه "تگه¬ر-تكه¬ر" در زبان تركي به معني چرخ و هر چيز مدور است. "تگه¬ر باري" يعني ماواي مدور، مسكن دايره وي (از همين ريشه است كلمه "ده¬ييرميDәyirmi " به معني دايره).

١١-كاشغري در اثر خود از دو شهر بنامهاي "بارچوقBarçuq " و "بارمانBarman " نام مي برد كه به ترتيب توسط افراسياب توراني و پسر او ساخته شده بودند. به گفته وي بارمان نام پسر او نيز بوده است. نام اين دو شهر، به احتمال زياد مشتق از مصدر بارماق مذكور مي باشند (نك. ورزقان-بالقاسون).

١٢-بالبالBalbal : به معني مجسمه اي است كه بر سر مزارهاي تركان باستان برافراشته مي شد. معادل اين كلمه توركي در زبانهاي گوناگون اورال-آلتائي چنين است: "باريمال" در مونقولي؛ "پلبو" در تونقوس-مانچو؛ "پانيوا"، "پانيپائي"، "پانيما" در ژاپني؛ "بالواني" در مجاري. كلمه بالبال به شكل "بولوان" به روسي قديم نيز وارد شده است. توركي شناس مشهور طلعت تكين، در كتاب گرامر تركي اورخون (بلومينگتون، ١٩٦٨)"A Grammar of Orkhon Turkic"، كلمه بالبال تركي باستان را مشتق از كلمه بارمال-بالمال دانسته است. آلتائيستيك و توركي شناس برجسته گئرهارد دوئرفر ضمن توافق كلي با اين ريشه شناسي، توضيح مي دهد كه اين كلمه از مصدر "باري." به معني ساختن و شكل دادن به علاوه پسوند اسم ساز از فعل بسيار معلوم "-مال" حاصل شده است. اين پسوند در كلمات دادامالDadamal (معتاد)، اتمه¬لƏtmәl (گوشتالو)؛ توشيمه¬ل Tüşimәl (وكيل، ناظر، مامور دولتي؛ به شكل "توشمال" به زبان فارسي و ديگر زبانهاي ايراني مانند لري و كردي داخل شده است)، كيريشمه¬ل Kirişmәl (مزاحم، پارازيت)؛ تانيمالTanımal : (شهره)، ساغمال Sağmal (گاو شيرده)، تاخمال Taxmal (آدمي ساده لوح كه از داستانهاي عاميانه خوشش مي آيد)، پوشامال Puşamal (دلهره)، .... ديده مي شود. در تركي باستان تركيباتي به شكل "بالبال قيلماق"، "بالبال تيكمه¬ك" نيز موجود بوده اند. "بالبال" با كلمات "بارچوق-بارچيقBarçıq -بارتيق" (مجسمه اي كوچك كه از تخته و يا نمد ساخته مي شود)، "بارقات Barqat" (مجسمه، تنديس)، .... در يك دسته قرار مي گيرد.

١٣-رود بارقيBarqı : نام اين رودخانه مركب از "بار.+-قي" است، اين نام ظاهرا مربوط به فعل "باريماق" به معني ساختن و فرم دادن نبوده، از مصدر "بارماق-وارماق" به معني رفتن و رسيدن حاصل شده است. به اين اعتبار، "بارقي" يعني رونده و سرازير شونده بوده و همريشه با كلمات "بارقان Barqan" (رونده)، "بارقينBarqın " (سياح) و "باروم-باريمBarım " (به زبان تركي به معني گذرگاه و معبر است. ناظم الاطباء) مي باشد. كلمه "بارقي" همچنين به معاني مخمل، پارچه ابريشمي، نعمت و غنيمت نيز بكار رفته است. (در اين معني دوم همريشه با كلمات "بارقيتBarqıt "،" بارقوشBarquş " به معني نعمت و غنيمت است).

١٤-"باراندوز Barandüz" و "ارسباران": برخي نام دشت و رود "باراندوز" در جنوب غربي اورميه و ناحيه "ارسباران" در شمال استان آزربايجان شرقي و جنوب رودخانه ارس را نيز از مصدر بارينماق فوق دانسته اند. در حاليكه "ارسباران" نام جديد دولتي و فارسي "قاراجاداغ" بوده و اساسا تركي نيست. نام باراندوز نيز احتمالا با كلمه "باران" تركي به معني گوسفند در ارتباط است (نك. آسلاندوز).

نتيجه:

باروق نام شهري در شهرستان قوشاچاي (نك. قوشاچاي-مياندوآب) و همچنين اسم دهها مركز جمعيتي ديگر در آزربايجان است. اين نام كه زبان تركي به معني كاشانه و ماوا است، همريشه با اسامي جغرافيائي ديگري مانند بارو-باري، باريجيق، بارين-بارون، باريش-بارينج، بارينجاق-برنجه-برنجك، بارينما، باريج-باروج-باروژ و .... كه همه در ارتباط با خانه و مسكن و ماوا و سرپناه اند مي باشد. در بعضي از نامهاي جغرافي كلمه "باروق" به معني دره و پرتگاه بين تپه هاي نوك تيز و مرتفع و يا سرزمين حاصلخيز و آبگير و روستاهائي كه در اينگونه مكانها واقع شده اند، بكار رفته است.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home